نخست وزیر وقت ایران، جدایی بحرین از کشور را هم چون دختر دانست که به خانه بخت رقته است!
نخست وزیر وقت ایران، جدایی بحرین از کشور را هم چون دختر دانست که به خانه بخت رقته است! شکست های پی در پی از دشمنان خارجی، وضع قراردادهای استعماری و تجزیه متعدد بخش های گسترده ای از خاک کشورمان، با تاریخ دو قرن اخیر ایران عجین شده است. از زمان روی کارآمدن فتحعلی شاه قاجار تا سقوط محمد رضا شاه پهلوی قریب به 180 سال بر ایرانمان چه ها که نگذشت، روس ها، بریتانیایی ها و سپس آمریکایی ها در طول 18 دهه ذکر شده انواع و اقسام قراردهای ذلت بار و حقیرانه را بر ایرانیان تحمیل نمودند.
این روزها مصادف است با آخرین تجزیه صورت گرفته در کشورمان. مرداد 1350 بود که در آن و طی یک حرکت فرمایشی، استان چهاردهم ایران (بحرین) در یک اقدام خائنانه از مام میهن جدا شده و به استقلال تام و تمام رسید.
شدت و حدت تلاش های بریتانیا در مقطع فوق جهت جدایی مطلق بحرین از ایران به حدی بود که با وجود قوانین دست و پا گیر موجود جهت تحقق خواسته ی فوق، موفق شدند در کمتر از یک سال ضمن برگزاری یک همه پرسی صوری آن هم در میان بخش هایی از جامعه، تمامی مراحل استقلال و تثبیت این کشور در سازمان ملل متحد با نفوذ بی حد و حصر بریتانیایی ها در کمترین زمان ممکن صورت پذیرد. بحرین به عنوان یکصد و بیست و نهمین دولتی بود که توسط جامعه جهانی به رسمیت شناخته شد.
توجیه اقدام خائنانه
براورد تاریخ معاصر ایران به ویژه در عصر پهلوی دوم نشان می دهد که دهه پایانی حکومت محمد رضا شاه، سال هایی بوده که باصطلاح در اوج قدرت داخلی و بین المللی خود قرار داشته است. تحریم نفتی غرب توسط اعراب پس از جنگ یوم کیپور، شرایط مساعدی را برای یکه تازی شاه در سطح جهانی و منطقه ای قرار داده بود، تا آنجا که شخص وی وسلطنت طلبان از تبدیل ایران به یک قدرت جهانی در آینده ای نزدیک سخن می راندند.
برایند نوشته ها و اظهارات شاه دوستان و شخص او به خصوص در آخرین کتابش تحت عنوان ماموریت برای وطنم نیز گواه مطلب فوق است، که دستگاه سلطنت در توهمی خود ساخته بر این باور است که مسیر طی شده در راستای قدرت نمایی ایران شاهنشاهی است، این امر در نقطه ی مقابل جدایی بخشی از سرزمین های کشورمان در همان مقطع زمانی می باشد، لذا بسیاری از شاه دوستان چه در آن مقطع و چه پس از آن به امور مختلفی جهت توجیه مسئله فوق روی آورده اند. آنها مدعی اند که محمد رضا شاه در ازای واگذاری بحرین، موفق به اعمال حاکمیت بر جزایر سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی شده است، و این در حالی است که علاوه بر بحرین، حاکمیت تاریخی ایران بر جزایر سه گانه نیز از صدها سال پیش به این امری غیر قابل انکار محسوب می شده است.
به واقع و پس از واکاوی دقیق مسئله فوق می توان اذعان نمود، که دربار پهلوی در رخدادی از سر ضعف، به پذیرش خواست استعمارگر پیر تن داده است. متن گفتگوهای محمد رضا شاه در همان مقطع و سال های منتهی به آن، گواه این مسئله می باشد. شاه در دیدار رسمی خود از هندوستان، در یک مصاحبه مطبوعاتی در دهلی نو در تاریخ 4 ژانویه 1969 اعلام کرده بود که "اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم (ایران) نباشند ایران از ادعاهای سرزمینی اش نسبت به این جزیره خلیج فارس دست خواهد کشید". وی گفته بود چنان چه سیاست بین المللی خواهان آن باشد، ایران نیز خواست مردم بحرین را می پذیرد. شاه تأکید کرده بود که ایران مخالف استفاده از زور برای حل مسأله ارضی بحرین است. او در پاسخ به ای سوال که آیا او پیشنهاد انجام یک انتخابات عمومی یا رفراندومی در رابطه با کسب نظر مردم بحرین را دارد یا خیر پاسخ داد: "من نمی خواهم دراین زمان وارد جزئیات مربوط به این سوال بشوم؛ ولی هر نوع وسیله ای که بتواند به یک روش رسمی و مورد پذیرش شما و ما و تمامی جهان نشانگر خواست مردم بحرین باشد، مطلوب خواهد بود."
واکاوی چنین اظهاراتی به وضوح حکایت از ضعف شاه در دفاع از تمامیت ارضی کشورمان می باشد و وی خود را از پیش در برابر خواست انگلیسی ها شکست خورده می دیده است. به واقع و در پی سال های اخیر، چنین اظهارات گستاخانه ای نیز از سوی امارات متحده عربی مبنی بر اعمال حاکمیت بر جزایر سه گانه ایرانی شنیده می شود که اگر مقامات جمهوری اسلامی نیز به ابتکارات محمد رضا شاه متوسل می شدند، تا کنون و با ترفند متعدد، بارها و بارها این جزایر ایرانی از میهن جدا شده بودند.
اگر ایران در آن مقطع زمانی همان طور که حاکمیت خود را بر اروندرود درمقابل عراق با یک تحرک نظامی تثبیت کرده بود، در مورد بحرین هم دست به چنین تحرکی میزد و حتی در منامه قشون پیاده می کرد، هرگز چنین سرنوشتی برای بحرین و تمامیت ارضی ایران پیاده نمی شد.
نکته حائز اهمیت دیگر در این باره آن که، حتی رجال عرب نیز تلویحا استدلال این مطلب که بحرین در ازای پذیرش حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه استقلال یافته را نیز رد می نمایند. روزنامه اخبار الخلیج چندی پیش در یادداشتی به قلم عبدالعزیز عبدالرحمن بوعلی (اولین سفیر دولت بحرین در تهران) به انتقاد از صحبت های حسنین هیکل نویسنده معروف مصری در مورد مسئله استقلال بحرین و جزایره سه گانه، پرداخته و مدعی شده است که در مساله استقلال بحرین هیچ گونه معامله ای صورت نگرفته است.
اولین سفیر بحرین ادعا کرده است: "من نخستین سفیر دولت بحرین بودم و در ژوئن 1972 وارد تهران شدم و رونوشت استوارنامه خود را به دکتر عباس علی خلعتبری وزیر خارجه ایران تقدیم کردم. آن زمان وزارت خارجه ایران به من خبر داد که بعد از چند روز استوارنامه خود را به عنوان سفیر تقدیم محمدرضا پهلوی خواهم کرد، من یک هفته منتظر ماندم و پاسخی دریافت نکردم، سپس دو هفته گذشت، بعد سه هفته شد. و این تأخیر، در ذهن من و دیگر سفرای کشورهای شورای همکاری سئوال ایجاد کرد."
سفیر پیشین بحرین در ایران افزوده است: "بعد از هفته چهارم شخصا فهمیدم که علت به تعویق افتادن تقدیم استوارنامه ام به شاه به خاطر اعتراض دولت ایران به دولت بحرین به علت امضای یک سند اعتراض آمیز بود. سندی رسمی که در آن بحرین همراه با دیگر کشورهای عربی به اقدام ایران برای ملحق کردن جزایر سه گانه تنب بزرگ و کوچک و جزیره ابوموسى به خاکش به سازمان ملل اعتراض کردیم و بر حق امارات در حاکمیت کامل بر جزایر سه گانه تاکید. بعد از هفته چهارم یعنی در ماه ژوئیه 1972 از طرف دربار شاهنشاهی مورد استقبال قرار گرفتم تا استورنامه خود را به عنوان سفیر مقیم تهران به محمدرضا پهلوی تقدیم کنم."
دختری که شوهر دادیم!
از امیر عباس هویدا، به عنوان طولاتی ترین نخست وزیر در قرن بیستم ایران نام برده می شود. ضعف شخصیت هویدا، عدم استقلالش و همچنین گوش بفرمانی محض او موجب شده بود تا بر خلاف برخی دیگر از نخست وزیران پیش ایران هم چون محمد مصدق، قوام السلطنه، حسین علاء و...، شاه تاب تحمل او را داشته و هم چون مترسکی گوش بفرما، او را در سمت نخست وزیری بگمارد.
جدایی بحرین از سرزمین مادری اش در دوران نخست وزیر هویدا صورت پذیرفته و سخنان وی در این باره امری عبرت آموز و تاریخی می باشد. طبق سندی که در سال 1387 در این باره انتشار یافته است، امیر عباس هویدا نخست وزیر وقت در جلسه غیر علنی سران حزب ایران نوین که 16 اردیبهشت 1350(ماه مه1971) برگزار شده بود در پاسخ به برخی از شرکت کنندگان در جلسه ای که درباره بحرین و عدم رضایت عمومی ایرانیان از جدا شدن آن از خاک وطن پرسیده بودند تنها به گفتن این جملات بسنده کرده بود:« بحرین به مثابه یکی از دختران ما بود که این دختر شوهر کرد و رفت و چون عضوی از خانواده ما بوده باید بمانند بزرگ هر خانواده از او پشتیبانی کنیم و خواهیم کرد!»
اعتراض ایرانیان به تصمیم شاه که پس از سال ها حمایت از خواست ملت که بحرین گوشه ای از وطن است که دولت لندن آن را به گروگان گرفته بود و امضای قانون استان چهاردهم شدن این مجمع الجزایر ناگهان (و تحت فشار واشنگتن) در یک مصاحبه عمومی مطبوعاتی در هند گفت که وضع بحرین در یک رفراندم روشن شود، ولی این رفراندم تنها در بحرین برگزارشد! نه در سراسر ایران، هیچ گاه ترک نشده است و بعدا که امیر عباس هویدا نخست وزیر وقت به رغم اعتراض ملت و استیضاح نمایندگان پارلمانی حزب پان ایرانیست موضوع جدا شدن بحرین را به مجلس داد، شریک این جرم شاه شد که عملی خلاف قانون اساسی و سوگندی بود و هر دو قبلا یاد کرده بودند که حافظ حدود و ثغور ایران باشند. این دو اختیار تجزیه کردن وطن را نداشتند.
پس از پیروزی انقلاب، یکی از اتهامات وارده به امیر عباس هویدا همین موافقت با تجزیه وطن بود که در بهار 1358 محاکمه و اعدام شد. این اتهام در پرونده شاه باقی بود تا در تابستان 1359 در مصر درگذشت.
سخنان دکتر محسن پزشک پور عضو حزب پان ایرانیست و مخالف سرسخت جدایی بحرین از خاک کشور از معدود مخالفت های داخلی صورت پذیرفته در ایران از سوی مسئولین وقت می باشد. اهمیت این سخنان و جذابیت آن که با گریه و فریادهای او روبرو می شود، حتی پس از گذشت بیش از 4 دهه از واقعه فوق، هم چنان با مشاهده فیلم این سخنرانی در بیننده ایجاد می شود. لذا بیانات اعتراض آمیز وی جهت مشاهده این اظهارات در انتهای این مطلب آورده شده است.