جامعه جهانی در حالی از بازخواست رژیم سعودی در قبال حادثه خونین سال گذشته منا سرباز می زند، که رسانه های سعودی در خطی هماهنگ و سخیف تلاش نموده اند میان عدم حضور زائران ایرانی و عدم وقوع حادثه ای تلخ در مناسک حج امسال ارتباط برقرار نمایند.
جامعه جهانی در حالی از بازخواست رژیم سعودی در قبال حادثه خونین سال گذشته منا سرباز می زند، که رسانه های سعودی در خطی هماهنگ و سخیف تلاش نموده اند میان عدم حضور زائران ایرانی و عدم وقوع حادثه ای تلخ در مناسک حج امسال ارتباط برقرار نمایند. از واقعه خونین منا در سال گذشته به عنوان خون بارترین گردهمایی مذهبی-سیاسی مسلمانان از زمان بعثت رسول مکرم اسلام به این سو نام برده می شود. امسال و در شرایطی مسلمین در ماه ذی الحجه 1437 به مناسک حج رفته بودند، که یک سال از آن واقعه هولناک سپری شده و هم چنان شماری از خانواده حجاج نسبت به سرنوشت حاجیان خود به دیده ابهام نگریسته و خاندان سعودی از هر گونه پاسخی نسبت به وضعیت این حاجیان طفره می روند. رجال سعودی با تداوم سکوت یاس آور خویش و با ایجاد بهانه های واهی مانع از حضور حاجیان ایرانی در این مراسم روحانی شده است.
خوشبختانه و در خلال مناسک حج امسال کمتر شاهد فجایعی نظیر آنچه در سال پیش صورت پذیرفت بوده ایم. امری که مستمسکی برای حمله به ایران و طرح اتهاماتی را در این باره برای رژیم سعودی فراهم نموده است. دکتر محمد السلمی پژوهشگر سعودی در العربیه و در رابطه با مراسم حج امسال چنین نوشته است: «...رهبران عربستان سعودی مثل همیشه با بسیج امکانات و تلاش برای خدمتگزاری به ضیوف الرحمن میدان را برای مجادله های رسانه ای و الفاظ رکیک رژیم ایران خالی گذاشتند.»
وی در ادامه اظهار داشته که: «رژیم ایران پس از اینکه حج امسال را تحریم و ملت خود و ملت های غیر فارس ساکن در حوزه جغرافیایی موسوم به ایران را از ادای رکن پنجم دین اسلام محروم کرد، گاه با شایعه پراکنی و گاهی هم با تهدید مستقیم و غیر مستقیم به دنبال ایجاد آشفتگی و هرج و مرج در موسم حج بود.»
اکنون سوالی که هم چنان و با گذشت یک سال از آن واقعه هولناک اذهان عمومی را با خود درگیر نموده آن است که دقیقا در ذی الحجه 1436 چه پیش آمد که در یک آن، هفت هزار تن به کام مرگ رفته و نماینده سعودی وقوع آن را صرفا یک آشفتگی می نامد. برآورد حضور حاجیان در سال های متمادی در این مقطع از سال نشان می دهد که فوت شماری از آنان به ویژه کم سن و سالان و یا ناتوانان امری بدیهی بوده و همه ساله شاهد مرگ چند ده نفر بوده ایم، اما چه عاملی سبب شده که این حجم عظیم انسان ها آن هم در سکوت خبری محض به شهادت رسیده اند. پافشاری مقامات سعودی در عدم واکاوی و رسیدگی به مسئله فوق الذکر و وجود برخی مدارک مبنی بر جمع آوری شماری از مجروحین و از توان افتاده ها در میان اجساد و انتقال آنان با کانتیرهای حاوی جسد، بر میزان تردیدها افزوده و برخی از آگاهان را به ارائه تحلیل هایی مبنی بر وجود تعمد در وقوع این حادثه کشانده است. ربایش و یا اعلان مرگ برخی چهره های امنیتی–سیاسی در این حادثه بر میزان حدس و گمان های اینچنین افزوده است.
دکتر السلمی در یک نتیجه گیری سخیف در یادداشتش در العربیه به توجیه این مطلب و عدم حضور ایران در حج امسال اشاره کرده و نتیجه گرفته است: «
موسم حج امسال خاطره نقش خرابکارانه ایران را در بسیاری از موسم های حج در سه دهه و چند سال پیش در ذهن ها تداعی کرد. نبود حجاج ایرانی و به ویژه کسانی که توسط رژیم ایران با انگیزه های غیر مرتبط با اجرای رکن پنجم به حج اعزام می شوند بیش از گذشته ارتباط اقدامات خرابکارانه را که دلایل وقوع آن مشکوک است با اهداف تهران در خصوص موسم حج افشا کرد؛ چه ایران می کوشد از طریق مهم ترین افتخارات عربستان یعنی خدمتگزاری و رسیدگی به حرمین شریفین و برقراری امنیت برای ضیوف الرحمن در موسم حج به این کشور ضربه بزند.
در این نوشتار در پی کندوکاو این مسئله نبوده و در پی آنیم که بیان نماییم چرا قاطبه کشورهای اسلامی و مدعیان حقوق بشر در برابر این کشتار انسانی سکوت پیشه کرده و عملا به سیاست عدم پاسخ دهی سعودی ها یاری رسانده اند؟ دُرست چند ساعت پس از وقوع این رخداد شماری از رهبران بین المللی من جمله مقامات مالزیایی، تُرک، مراکشی و... با وجود مرگ چند صد نفر از اتباع خود نه تنها به تقبیح عملکرد سعودی ها نپرداخته، بلکه ضمن توجیه آن، حمایت خود از رهبران ریاض را صراحتا اعلام نمودند، فضایی که زمینه گستاخی شماری از سعودی ها را فراهم آورده تا آن جا که ایران را متهم به مداخله در مناسک خونین حج سال گذشته نمایند.
چرایی سکوت مدعیان حقوق بشر؟
برآوردی به نگرش دولت های اروپایی و آمریکایی در طول دهه های پس از جنگ دوم بین الملل حکایت از آن دارد، که این دولت ها تلاش نموده اند خود را در صف اول حامیان دموکراسی و حقوق بشر جلوه داده و در برابر هرگونه اقدامی ولو اندک در رابطه با نقض حقوق بشر واکنش نشان دهند. با وجود مدعاهای فوق الذکر، نگاهی تاریخی به تحولات بین المللی گواه آن است که این دولت ها، مکررا در برابر اقدامات هم پیمانان خود سکوت پیشه کرده و یا به بزرگ نمایی اقدامات دول مخالف خود پرداخته اند. اظهار نگرانی قدرت های غربی نسبت به برخورد احتمالی نیروهای عراقی و حشدالشعبی با تروریست های داعش و اعلام نقض حقوق انسان ها در این مسئله (متهم نمودن حشدالشعبی در زمینه بازخواست و یا اعدام برخی سرکردگان داعش)، نمونه مناسبی از این رویکرد می باشد. با این حال و از زمان انتشار خبر وقوع این حادثه عظیم، مُهر سکوتی بر دهان این حامیان حقوق بشر زده شده است.
رهبری معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیر خود به این مسئله پرداخته و انتقادات صریحی را از جامعه غربی مطرح نمودند. بی اعتنایی و حمایت تلویحی از رجال سعودی در برابر مرگ بیش از هفت هزار انسان، آن چنان وصف ناشدنی است که زمینه جریحه دار شدن روح و اذهان هر انسان آزاده ای را فراهم خواهد آورد.
از رژیم پادشاهی سعودی به عنوان کلیدی ترین متحد سیاسی و اقتصادی غرب در خاورمیانه نام برده می شود. بی ثباتی مکرر در این منطقه و نگرانی از بروز افکار انقلابی نشات گرفته از انقلاب اسلامی، دولت های غربی را به بی تفاوتی نسبت به اقدامات ضد انسانی و گاها تروریستی دولت سعودی سوق داده است. سیاست اخیر دولت اوباما مبنی بر وتو هرگونه طرحی که در راستای بازخواست سعودی ها نسبت به حادثه 11 سپتامبر مطرح شده است، نمونه مناسبی در این رابطه می باشد. مقامات آمریکایی در حالی در ماه های اخیر از سخت گیری نسبت به ورود افرادی که به ایران، سوریه و سودان سفر نموده اند، به خاک آمریکا سخن رانده اند، که عموما تروریست ها تابعیت سعودی و پاکستان را دارا می باشند، منتها بدلیل هم پیمانی واشنگتن با ریاض و اسلام آباد، صراحتا از گذاردن آنان در لیست کاهش مخاطرات تروریستی در آمریکا اجتناب ورزیده اند.
مراودات اقتصادی بالای سعودی با دولت های غربی از دیگر عوامل سکوت دربرابر اقدامات ضد بشری سعودی محسوب می شود. پادشاهی سعودی سالانه ده ها میلیارد دلار تسلیحات از کشورهای غربی خریداری می نماید و با وجود اسناد متقنی مبنی بر کاربرد این تسلیحات بر علیه غیر نظامیان (نظیر آنچه در پارلمان بریتانیا مطرح شده و رژیم سعودی را به استفاده از تسلیحات بریانیایی در مرگ کودکان یمنی متهم نموده است)، تا کنون در دریافت آنان دچار مشکلی نشده است.
جمیع موارد ذکر شده نسبت به بی تفاوتی به آن چه در مکه مکرمه صورت پذیرفت دخیل بوده اند. مقامات غربی تلاش نموده اند واقعه فوق را به عنوان یک اقدام مذهبی و درون جهان اسلام و همچنین کم اهمیت جلوه داده و نسبت به آن به راحتی عبور نمایند.
نقش جهان اسلام در عبور از حادثه منا
دنیای اسلام این سال ها، بدترین دوران معاصر خویش را می گذراند. عموم آوارگان، کشته شدگان، مفقودین، مجروحین، کودکان بی سرپرست، قحطی، بی ثباتی و... در جهان، به کشورهای اسلامی اختصاص دارد. روزانه هزاران سوری، لیبیایی، عراقی، افغان، نیجریه ای، مالیایی، یمنی و...به امید دارا بودن زندگی بهتر، رهسپار کشتی های مرگ در مدیترانه می شوند. دولت سعودی در مقطع زمانی فوق وبا اتکا به درآمدهای هنگفت، در حالی به جولان در سطح منطقه و جامعه بین المللی می پردازد، که عموم رقبای منطقه ای اش در جهان اسلام نظیر مصر، سوریه، عراق و لیبی دچار بحران هایی فراگیر شده اند. بحران هایی که گاها آنها را نیز محتاج به جلب حمایت های سعودی نموده و لذا از ایفا نقش در سطح منطقه و یا انتقاد از اقدامات سعودی شانه خالی می نمایند.
قدرت مالی عربستان و جایگاه این کشور به عنوان کلیدی ترین متحد آمریکا در سطح خاورمیانه، زمینه عدول برخی کشورهای منتقد از ریاض در زمینه در پیش گرفتن سیاست های پیشین شان را فراهم آورده است. بررسی مواضع اخیر سودان نمونه مناسبی در این راستا می باشد. دولت عمرالبشیر بیش از دو دهه است که تحت فشارهای آمریکا قرار داشته و جزو متحدین جمهوری اسلامی می باشد، با این حال معضلات مادی خارطوم و تلاش برای کاهش فشارها بر این کشور، البشیر را به حمایت از ریاض در حمله به یمن و کشتار منا سوق داده است. دولت ترکیه نیز به دلیل همسویی مواضع آنکارا با ریاض در قبال سوریه، از هرگونه انتقادی از این باره پرهیز می نماید.
سیاست اتکا به پول و خریدن کشورها در طول چند سال اخیر از سوی عربستان به شدت افزایش یافته است. انتشار اسناد واریز یک میلیارد دلار به حساب شخصی نخست وزیر مالزی که موجب رسوایی وی شد، از جمله عواملی است که به حمایت صریح این کشور از مواضع عربستان منجر شده است. ایضا حمایت بلافاصله جیبوتی، مالدیو، جزایر قمر از اقدامات ریاض و قطع رابطه با تهران نیز در این راستا قابل ارزیابی است.
دمیدن برفرقه گرایی
ظهور و بروز سلفی گری در خاورمیانه و پیامدهای ناشی از آن را می توان بزرگترین معضل کنونی جهان اسلام دانست، امری که روزانه بر دامنه آن افزوده می شود. شبکه وسیع رسانه ای وابسته به سعودی، قطر و ترکیه مدام بر فرقه گرایی دمیده و جمهوری اسلامی را به عنوان رژیمی فرقه گرا و حامی شیعیان در منطقه نشان داده شده است. ایران هراسی و صفوی گری هم اکنون به عنوان معضلی فراگیر از سوی سعودی ها شناخته می شود، و لذا پیگیری مسئله منا در راستای تضعیف حکومت سعودی که به ظاهر بزرگترین مدافع اهل سنت قلمداد می شود نگریسته شده و مطابق میل ایران شیعه متصور می شود. اظهارات اخیر محمد بن نایف ولیعهد سعودی مبنی بر سیاسی خواندن مواضع تهران در رابطه با مخالفت عربستان با اعزام زائران ایرانی به مکه و یا پیگیری مسئله منا، نشان می دهد که سعودی بر آن است با توسل به بهره برداری احتمالی ایران از واکاوی مسئله منا، بر آن سرپوش گذارد.
برخی قدرت های منطقه ای و شماری از کشورهای ذره ای از قبیل ترکیه، مصر، بحرین، کویت، امارات و... نیز به بهانه آن که رسیدگی به مسئله منا به تضعیف برادر بزرگ آنها (سعودی) منجر شده و مطابق خواست ایران می باشد، از پیگیری آن صرف نظر کرده و اظهارات ایرانیان در این زمینه را ناشی از سیاسی کاری آنها قلمداد می کنند.
نگرانی از قدرت روزافزون محور مقاومت در منطقه موجب استیصال برخی کشورهای ارتجاعی شده است و زمینه ی اتحادی میان آنها را در راستای مقابله با انقلابی گری و مشی ایران فراهم آورده اسست. از همین رو پیگری مسئله منا و زیرسوال رفتن مدیریت احتمالی عربستان در این باره با منافع کوتاه مدت آنان سازگاری نخواهد داشت.
نگرانی از بی ثباتی احتمالی در شبه جزیره
برآورد فضای حاکم بر عربستان نشان می دهد که با وجود قدرت بالای خاندان سلطنتی در سطح مناسبات منطقه ای، این رژیم از ظرفیت بالایی برای برهم خوردن معادلات در سطح داخلی برخوردار می باشد، لذا طرح مباحثی مبنی بر ضعف مفرط هیات حاکمه در اداره امور و استناد به موارد اینچنینی نظیر آنچه در سقوط جرثقیل یا حادثه منا رخ داده، می تواند دستاویزی برای رقبای داخلی قلمداد شده و بر دامنه بحران میان شاهزاده ها از یک سو و ناراضیان داخلی از سوی دیگر بیافزاید. از همین رو رژیم حاکم بر آن است، توامان با اتکا به تطمیع و یا مشت آهنین زمینه هر انتقادی در داخل را ببندد.
روی کارآمدن سلمان بن عبدالعزیز و اعمال تغییرات فزاینده من جمله تغییر قانون حاکم بر این رژیم در زمینه انتقال پادشاهی از برادر به برادر در زمان حضور دو تن دیگر از فرزندان عبدالعزیز (مقرن که پیشتر سمت ولایتعهدی را بر عهده داشت و احمد) و گماردن محمد بن سلمان به عنوان وزیر دفاع و ولی ولیعهد و همچنین قبضه کردن قدرت در دست سدیری ها و.. با نارضایتی شمارکثیری از شاهزاده ها روبرو بوده است. به طور نمونه سمت وزارت خارجه که می بایست در دستان فرزندان فیصل بماند، با مرگ سعودالفیصل به الجبیر سپرده شد.
سیاست مداخله جویانه سلمان در حمله به یمن و تشدید سلفی گری و در منطقه و هزینه های ناشی از آن برای ریاض، بر خلاف مشی محافظه کارانه حاکم بر خاندان سلطنتی در طول دهه های گذشته می باشد، با این حال فضای بسته حاکم در راس هرم قدرت مانع از درز وسیع اختلاف ها شده است.
تصور وقوع تغییرات گسترده در هیات حاکمه از طریق توسل به اقداماتی هم چون کودتا به ویژه پس از مرگ احتمالی سلمان و یا سرایت انقلاب های عربی به سعودی در آینده ای نه چندان دور برای رژیم دور از ذهن نمی باشد.
جامعه جهانی در حالی از بازخواست رژیم سعودی در قبال حادثه خونین سال گذشته منا سرباز می زند، که رسانه های سعودی در خطی هماهنگ و سخیف تلاش نموده اند میان عدم حضور زائران ایرانی و عدم وقوع حادثه ای تلخ در مناسک حج امسال ارتباط برقرار نمایند. از واقعه خونین منا در سال گذشته به عنوان خون بارترین گردهمایی مذهبی-سیاسی مسلمانان از زمان بعثت رسول مکرم اسلام به این سو نام برده می شود. امسال و در شرایطی مسلمین در ماه ذی الحجه 1437 به مناسک حج رفته بودند، که یک سال از آن واقعه هولناک سپری شده و هم چنان شماری از خانواده حجاج نسبت به سرنوشت حاجیان خود به دیده ابهام نگریسته و خاندان سعودی از هر گونه پاسخی نسبت به وضعیت این حاجیان طفره می روند. رجال سعودی با تداوم سکوت یاس آور خویش و با ایجاد بهانه های واهی مانع از حضور حاجیان ایرانی در این مراسم روحانی شده است.
خوشبختانه و در خلال مناسک حج امسال کمتر شاهد فجایعی نظیر آنچه در سال پیش صورت پذیرفت بوده ایم. امری که مستمسکی برای حمله به ایران و طرح اتهاماتی را در این باره برای رژیم سعودی فراهم نموده است. دکتر محمد السلمی پژوهشگر سعودی در العربیه و در رابطه با مراسم حج امسال چنین نوشته است: «...رهبران عربستان سعودی مثل همیشه با بسیج امکانات و تلاش برای خدمتگزاری به ضیوف الرحمن میدان را برای مجادله های رسانه ای و الفاظ رکیک رژیم ایران خالی گذاشتند.»
وی در ادامه اظهار داشته که: «رژیم ایران پس از اینکه حج امسال را تحریم و ملت خود و ملت های غیر فارس ساکن در حوزه جغرافیایی موسوم به ایران را از ادای رکن پنجم دین اسلام محروم کرد، گاه با شایعه پراکنی و گاهی هم با تهدید مستقیم و غیر مستقیم به دنبال ایجاد آشفتگی و هرج و مرج در موسم حج بود.»
اکنون سوالی که هم چنان و با گذشت یک سال از آن واقعه هولناک اذهان عمومی را با خود درگیر نموده آن است که دقیقا در ذی الحجه 1436 چه پیش آمد که در یک آن، هفت هزار تن به کام مرگ رفته و نماینده سعودی وقوع آن را صرفا یک آشفتگی می نامد. برآورد حضور حاجیان در سال های متمادی در این مقطع از سال نشان می دهد که فوت شماری از آنان به ویژه کم سن و سالان و یا ناتوانان امری بدیهی بوده و همه ساله شاهد مرگ چند ده نفر بوده ایم، اما چه عاملی سبب شده که این حجم عظیم انسان ها آن هم در سکوت خبری محض به شهادت رسیده اند. پافشاری مقامات سعودی در عدم واکاوی و رسیدگی به مسئله فوق الذکر و وجود برخی مدارک مبنی بر جمع آوری شماری از مجروحین و از توان افتاده ها در میان اجساد و انتقال آنان با کانتیرهای حاوی جسد، بر میزان تردیدها افزوده و برخی از آگاهان را به ارائه تحلیل هایی مبنی بر وجود تعمد در وقوع این حادثه کشانده است. ربایش و یا اعلان مرگ برخی چهره های امنیتی–سیاسی در این حادثه بر میزان حدس و گمان های اینچنین افزوده است.
دکتر السلمی در یک نتیجه گیری سخیف در یادداشتش در العربیه به توجیه این مطلب و عدم حضور ایران در حج امسال اشاره کرده و نتیجه گرفته است: «
موسم حج امسال خاطره نقش خرابکارانه ایران را در بسیاری از موسم های حج در سه دهه و چند سال پیش در ذهن ها تداعی کرد. نبود حجاج ایرانی و به ویژه کسانی که توسط رژیم ایران با انگیزه های غیر مرتبط با اجرای رکن پنجم به حج اعزام می شوند بیش از گذشته ارتباط اقدامات خرابکارانه را که دلایل وقوع آن مشکوک است با اهداف تهران در خصوص موسم حج افشا کرد؛ چه ایران می کوشد از طریق مهم ترین افتخارات عربستان یعنی خدمتگزاری و رسیدگی به حرمین شریفین و برقراری امنیت برای ضیوف الرحمن در موسم حج به این کشور ضربه بزند.
در این نوشتار در پی کندوکاو این مسئله نبوده و در پی آنیم که بیان نماییم چرا قاطبه کشورهای اسلامی و مدعیان حقوق بشر در برابر این کشتار انسانی سکوت پیشه کرده و عملا به سیاست عدم پاسخ دهی سعودی ها یاری رسانده اند؟ دُرست چند ساعت پس از وقوع این رخداد شماری از رهبران بین المللی من جمله مقامات مالزیایی، تُرک، مراکشی و... با وجود مرگ چند صد نفر از اتباع خود نه تنها به تقبیح عملکرد سعودی ها نپرداخته، بلکه ضمن توجیه آن، حمایت خود از رهبران ریاض را صراحتا اعلام نمودند، فضایی که زمینه گستاخی شماری از سعودی ها را فراهم آورده تا آن جا که ایران را متهم به مداخله در مناسک خونین حج سال گذشته نمایند.
چرایی سکوت مدعیان حقوق بشر؟
برآوردی به نگرش دولت های اروپایی و آمریکایی در طول دهه های پس از جنگ دوم بین الملل حکایت از آن دارد، که این دولت ها تلاش نموده اند خود را در صف اول حامیان دموکراسی و حقوق بشر جلوه داده و در برابر هرگونه اقدامی ولو اندک در رابطه با نقض حقوق بشر واکنش نشان دهند. با وجود مدعاهای فوق الذکر، نگاهی تاریخی به تحولات بین المللی گواه آن است که این دولت ها، مکررا در برابر اقدامات هم پیمانان خود سکوت پیشه کرده و یا به بزرگ نمایی اقدامات دول مخالف خود پرداخته اند. اظهار نگرانی قدرت های غربی نسبت به برخورد احتمالی نیروهای عراقی و حشدالشعبی با تروریست های داعش و اعلام نقض حقوق انسان ها در این مسئله (متهم نمودن حشدالشعبی در زمینه بازخواست و یا اعدام برخی سرکردگان داعش)، نمونه مناسبی از این رویکرد می باشد. با این حال و از زمان انتشار خبر وقوع این حادثه عظیم، مُهر سکوتی بر دهان این حامیان حقوق بشر زده شده است.
رهبری معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیر خود به این مسئله پرداخته و انتقادات صریحی را از جامعه غربی مطرح نمودند. بی اعتنایی و حمایت تلویحی از رجال سعودی در برابر مرگ بیش از هفت هزار انسان، آن چنان وصف ناشدنی است که زمینه جریحه دار شدن روح و اذهان هر انسان آزاده ای را فراهم خواهد آورد.
از رژیم پادشاهی سعودی به عنوان کلیدی ترین متحد سیاسی و اقتصادی غرب در خاورمیانه نام برده می شود. بی ثباتی مکرر در این منطقه و نگرانی از بروز افکار انقلابی نشات گرفته از انقلاب اسلامی، دولت های غربی را به بی تفاوتی نسبت به اقدامات ضد انسانی و گاها تروریستی دولت سعودی سوق داده است. سیاست اخیر دولت اوباما مبنی بر وتو هرگونه طرحی که در راستای بازخواست سعودی ها نسبت به حادثه 11 سپتامبر مطرح شده است، نمونه مناسبی در این رابطه می باشد. مقامات آمریکایی در حالی در ماه های اخیر از سخت گیری نسبت به ورود افرادی که به ایران، سوریه و سودان سفر نموده اند، به خاک آمریکا سخن رانده اند، که عموما تروریست ها تابعیت سعودی و پاکستان را دارا می باشند، منتها بدلیل هم پیمانی واشنگتن با ریاض و اسلام آباد، صراحتا از گذاردن آنان در لیست کاهش مخاطرات تروریستی در آمریکا اجتناب ورزیده اند.
مراودات اقتصادی بالای سعودی با دولت های غربی از دیگر عوامل سکوت دربرابر اقدامات ضد بشری سعودی محسوب می شود. پادشاهی سعودی سالانه ده ها میلیارد دلار تسلیحات از کشورهای غربی خریداری می نماید و با وجود اسناد متقنی مبنی بر کاربرد این تسلیحات بر علیه غیر نظامیان (نظیر آنچه در پارلمان بریتانیا مطرح شده و رژیم سعودی را به استفاده از تسلیحات بریانیایی در مرگ کودکان یمنی متهم نموده است)، تا کنون در دریافت آنان دچار مشکلی نشده است.
جمیع موارد ذکر شده نسبت به بی تفاوتی به آن چه در مکه مکرمه صورت پذیرفت دخیل بوده اند. مقامات غربی تلاش نموده اند واقعه فوق را به عنوان یک اقدام مذهبی و درون جهان اسلام و همچنین کم اهمیت جلوه داده و نسبت به آن به راحتی عبور نمایند.
نقش جهان اسلام در عبور از حادثه منا
دنیای اسلام این سال ها، بدترین دوران معاصر خویش را می گذراند. عموم آوارگان، کشته شدگان، مفقودین، مجروحین، کودکان بی سرپرست، قحطی، بی ثباتی و... در جهان، به کشورهای اسلامی اختصاص دارد. روزانه هزاران سوری، لیبیایی، عراقی، افغان، نیجریه ای، مالیایی، یمنی و...به امید دارا بودن زندگی بهتر، رهسپار کشتی های مرگ در مدیترانه می شوند. دولت سعودی در مقطع زمانی فوق وبا اتکا به درآمدهای هنگفت، در حالی به جولان در سطح منطقه و جامعه بین المللی می پردازد، که عموم رقبای منطقه ای اش در جهان اسلام نظیر مصر، سوریه، عراق و لیبی دچار بحران هایی فراگیر شده اند. بحران هایی که گاها آنها را نیز محتاج به جلب حمایت های سعودی نموده و لذا از ایفا نقش در سطح منطقه و یا انتقاد از اقدامات سعودی شانه خالی می نمایند.
قدرت مالی عربستان و جایگاه این کشور به عنوان کلیدی ترین متحد آمریکا در سطح خاورمیانه، زمینه عدول برخی کشورهای منتقد از ریاض در زمینه در پیش گرفتن سیاست های پیشین شان را فراهم آورده است. بررسی مواضع اخیر سودان نمونه مناسبی در این راستا می باشد. دولت عمرالبشیر بیش از دو دهه است که تحت فشارهای آمریکا قرار داشته و جزو متحدین جمهوری اسلامی می باشد، با این حال معضلات مادی خارطوم و تلاش برای کاهش فشارها بر این کشور، البشیر را به حمایت از ریاض در حمله به یمن و کشتار منا سوق داده است. دولت ترکیه نیز به دلیل همسویی مواضع آنکارا با ریاض در قبال سوریه، از هرگونه انتقادی از این باره پرهیز می نماید.
سیاست اتکا به پول و خریدن کشورها در طول چند سال اخیر از سوی عربستان به شدت افزایش یافته است. انتشار اسناد واریز یک میلیارد دلار به حساب شخصی نخست وزیر مالزی که موجب رسوایی وی شد، از جمله عواملی است که به حمایت صریح این کشور از مواضع عربستان منجر شده است. ایضا حمایت بلافاصله جیبوتی، مالدیو، جزایر قمر از اقدامات ریاض و قطع رابطه با تهران نیز در این راستا قابل ارزیابی است.
دمیدن برفرقه گرایی
ظهور و بروز سلفی گری در خاورمیانه و پیامدهای ناشی از آن را می توان بزرگترین معضل کنونی جهان اسلام دانست، امری که روزانه بر دامنه آن افزوده می شود. شبکه وسیع رسانه ای وابسته به سعودی، قطر و ترکیه مدام بر فرقه گرایی دمیده و جمهوری اسلامی را به عنوان رژیمی فرقه گرا و حامی شیعیان در منطقه نشان داده شده است. ایران هراسی و صفوی گری هم اکنون به عنوان معضلی فراگیر از سوی سعودی ها شناخته می شود، و لذا پیگیری مسئله منا در راستای تضعیف حکومت سعودی که به ظاهر بزرگترین مدافع اهل سنت قلمداد می شود نگریسته شده و مطابق میل ایران شیعه متصور می شود. اظهارات اخیر محمد بن نایف ولیعهد سعودی مبنی بر سیاسی خواندن مواضع تهران در رابطه با مخالفت عربستان با اعزام زائران ایرانی به مکه و یا پیگیری مسئله منا، نشان می دهد که سعودی بر آن است با توسل به بهره برداری احتمالی ایران از واکاوی مسئله منا، بر آن سرپوش گذارد.
برخی قدرت های منطقه ای و شماری از کشورهای ذره ای از قبیل ترکیه، مصر، بحرین، کویت، امارات و... نیز به بهانه آن که رسیدگی به مسئله منا به تضعیف برادر بزرگ آنها (سعودی) منجر شده و مطابق خواست ایران می باشد، از پیگیری آن صرف نظر کرده و اظهارات ایرانیان در این زمینه را ناشی از سیاسی کاری آنها قلمداد می کنند.
نگرانی از قدرت روزافزون محور مقاومت در منطقه موجب استیصال برخی کشورهای ارتجاعی شده است و زمینه ی اتحادی میان آنها را در راستای مقابله با انقلابی گری و مشی ایران فراهم آورده اسست. از همین رو پیگری مسئله منا و زیرسوال رفتن مدیریت احتمالی عربستان در این باره با منافع کوتاه مدت آنان سازگاری نخواهد داشت.
نگرانی از بی ثباتی احتمالی در شبه جزیره
برآورد فضای حاکم بر عربستان نشان می دهد که با وجود قدرت بالای خاندان سلطنتی در سطح مناسبات منطقه ای، این رژیم از ظرفیت بالایی برای برهم خوردن معادلات در سطح داخلی برخوردار می باشد، لذا طرح مباحثی مبنی بر ضعف مفرط هیات حاکمه در اداره امور و استناد به موارد اینچنینی نظیر آنچه در سقوط جرثقیل یا حادثه منا رخ داده، می تواند دستاویزی برای رقبای داخلی قلمداد شده و بر دامنه بحران میان شاهزاده ها از یک سو و ناراضیان داخلی از سوی دیگر بیافزاید. از همین رو رژیم حاکم بر آن است، توامان با اتکا به تطمیع و یا مشت آهنین زمینه هر انتقادی در داخل را ببندد.
روی کارآمدن سلمان بن عبدالعزیز و اعمال تغییرات فزاینده من جمله تغییر قانون حاکم بر این رژیم در زمینه انتقال پادشاهی از برادر به برادر در زمان حضور دو تن دیگر از فرزندان عبدالعزیز (مقرن که پیشتر سمت ولایتعهدی را بر عهده داشت و احمد) و گماردن محمد بن سلمان به عنوان وزیر دفاع و ولی ولیعهد و همچنین قبضه کردن قدرت در دست سدیری ها و.. با نارضایتی شمارکثیری از شاهزاده ها روبرو بوده است. به طور نمونه سمت وزارت خارجه که می بایست در دستان فرزندان فیصل بماند، با مرگ سعودالفیصل به الجبیر سپرده شد.
سیاست مداخله جویانه سلمان در حمله به یمن و تشدید سلفی گری و در منطقه و هزینه های ناشی از آن برای ریاض، بر خلاف مشی محافظه کارانه حاکم بر خاندان سلطنتی در طول دهه های گذشته می باشد، با این حال فضای بسته حاکم در راس هرم قدرت مانع از درز وسیع اختلاف ها شده است.
تصور وقوع تغییرات گسترده در هیات حاکمه از طریق توسل به اقداماتی هم چون کودتا به ویژه پس از مرگ احتمالی سلمان و یا سرایت انقلاب های عربی به سعودی در آینده ای نه چندان دور برای رژیم دور از ذهن نمی باشد.