در حالیکه زمانی افغانستان، بهشت تروریست ها محسوب می شد، عراق پس از اشغال آمریکا، زمینه ای را مهیا ساخته بود تا پدرخوانده های القاعده در این کشور، قدرت بگیرند
در حالیکه زمانی افغانستان، بهشت تروریست ها محسوب می شد، عراق پس از اشغال آمریکا، زمینه ای را مهیا ساخته بود تا پدرخوانده های القاعده در این کشور، قدرت بگیرند ارتش و نیروهای شبه نظامی عراقی در کنار پیشمرگه های کُرد در خلال روزهای اخیر عملیات آزادسازی موصل از چنگ تروریست های داعش را آزاد کرده اند، امری که دیر یا زود به آزادی این شهر منجر خواهد شد. با این حال تروریست های تکفیری به دلیل ضعف مفرط دولت های حاکم در منطقه در کنار سیاست های بعضا متناقض آنها و همچنین رویکرد قدرت های بین المللی، در آینده ای نزدیک از منطقه خارج نشده و در مکان هایی دیگر فرصت جولان خواهان یافت. مطلب فوق به بررسی چگونگی جای پا نمودن تکفیری ها در غرب آسیا پرداخته است.
سخن نخست
تکفیر در ترمینولوژی به معنای نسبت کفر و شرک دادن به یک مسلمان یا عده ای از مسلمانان است. پیشنه تکفیر کردن مسلمانان به صدر اسلام باز می گردد مانند جنگهای رِدّه در زمان ابوبکر و یا خوارج نهروان. اما در تاریخ معاصر ریشه های تکفیریسم به مصر و سید قطب مرتبط می شود. سیدقطب مدافع حاکمیت اسلام گرایی افراطی در قرن بیستم بود. ترورهای سیاسی در مصر برگرفته از اندیشه های تکفیری سیدقطب، نشان از یک پدیده خشن در دنیای اسلام را داشت که بهترین راه را برای برپای حکومت اسلامی، جهاد حتی علیه مسلمانان می دید.
ترکیبی از سلفی گری و وهابیت در عربستان که به برداشت ظاهری از احکام و منابع دینی معروف بودند با تکفیریسم، معجونی را به وجود آورده که در حال حاضر کل منطقه خاورمیانه و شمال و مرکز آفریقا را بحرانی ساخته است. طالبان، القاعده، النصره، داعش و ... نام هایی هستند که اندیشه تکفیری را نمایندگی می کنند و امواج تروریسم و نوتروریسم را در کل منطقه و حتی جهان به راه انداخته اند.
طالب های تروریست
بذر تکفیریسم – سلفی گری و عمل به اندیشه های آن در خاورمیانه در ابعاد وسیع با سرمایه گذاری عربستان سعودی در مدارس مذهبی پاکستان و افغانستان پاشیده شد. سعودی ها، سالانه میلیاردها دلار هزینه تبلیغ اندیشه های خود در جهان می کنند و از افتتاح و ساخت مساجد و کتابخانه ها در پایتخت سایر کشورهای جهان گرفته تا ترویج مدارس مذهبی با اندیشه های سلفی در شهرهای مختلف پاکستان و حتی هند، در کانون اقدامات سعودی برای ادعای رهبر جهان اسلام بودن، قرار دارد.
اما طالب هایی که در مدارس مذهبی پاکستان به ویژه و افغانستان، با اندیشه خشک و خشن تکفیر فعالیت داشتند، با شروع جنگ داخلی و ورود نظامی شوروی به افغانستان، به عنوان لشکر و پیاده نظام برخی از کشورها در مقابل بلشویک ها قرار گرفتند. شوروی در حمایت از حکومت دموکرات های خلق قوای نظامی خود را در اواخر دهه 1970، به افغانستان رهسپار کرد. این حمله در زمان دوقطبی شرق و غرب، مقدمه ای برای رویارویی متفاوت آمریکا با شوروی بود. متفاوت از آن جهت که برای اولین بار، کسانی وارد بحران افغانستان شدند که هدف فرضی آنها، جهاد علیه شوروی به دلیل تهاجم به یک کشور اسلامی بود.
در کنار مجاهدین افغانستان، داوطلبان خارجی عرب نیز حضور داشتند که خانه هایشان هزارن کیلومتر با افغانستان فاصله داشت. هسته مرکزی القاعده متشکل از طالب های مدارس مذهبی و دواطلبان خارجی عرب بود که رهبری آنها را اسامه بن لادن عربستانی برعهده داشت. در چنین شرایطی، آمریکا، عربستان، امارات، قطر و پاکستان منابع مالی و نظامی کلانی را در اختیار این گروه ها قرار می دادند تا زمانیکه شوروی از افغانستان خارج شد. با خروج شوروی، طالبان با قدرتی که بدست آورده بود، بر بخش های اصلی افغانستان حاکم شد و با تسلط بر کابل و اعلام حکومت، تحت حمایت قاطع عربستان و پاکستان قرار گرفت.
کوچ تروریست ها به عراق و شام
کشور افغانستان به لابراتور و بهشت تروریست های تکفیری تبدیل شد. تروریست هایی که منافع ایران را نیز در مرزهای شرقی تهدید می کردند. القاعده در این بهشت، نیروهای بسیاری را از سایر کشورهای جهان جذب می کرد و به پرورش اندیشه های تروریستی بر مبنای اسلام افراطی می پرداخت. یک اصل پذیرفته شده و تقریبا به اثبات رسیده درباره گروه های تروریستی وجود دارد که بر مبنای آن، زمانی این گروه ها پس از مدتی بر علیه حامیان نیز شورش خواهند کرد. حملات 11 سپتامبر 2001 به آمریکا توسط القاعده براین اساس قابل تفسیر است. هرچند دلایل فراوانی را درباره مشکوک بودن این حوادث عنوان می دارند، اما هر آنچه بود، واشنگتن به این بهانه، لشکرکشی عظیمی را به منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، انجام داد و پس از حمله به افغانستان، تهاجم به عراق را در فوریه 2003 به عراق داشت.
بغداد سقوط کرد و حاکم آمریکایی، امور کشور عراق را در دست گرفت. بذر کینه و نفرت میان شیعیان و سنی ها پاشیده شد و جنگ داخلی کل عراق را وارد بحران کرد. در چنین شرایطی ابومصب الزرقاوی رهبر القاعده در عراق فرصت را غنیمت شمرد و سلسله عملیات های وحشیانه ای را علیه شیعیان و مکان های مقدس آنها به راه انداخت. آمریکا در این میان تنها نظاره گر کشتار مردم عراق بود، در حالیکه ریشه های تروریسم نو در حال شکل گیری بود.
در حالیکه زمانی افغانستان، بهشت تروریست ها محسوب می شد، عراق پس از اشغال آمریکا، زمینه ای را مهیا ساخته بود تا پدرخوانده های القاعده در این کشور، قدرت بگیرند. درست در این زمان، تروریست های القاعده، کشورهای دیگر منطقه را از جمله یمن و سودان، به پایگاهی برای بسط قدرت خود تبدیل ساخته بودند. با تشکیل دولت عراق به رهبری نورالمالکی و تمرکز برای ثبات این کشور، تا حدودی ترویست ها در حاشیه قرار گرفتند. در این میان اما آمریکایی ها هرچند در ظاهر برخی از تروریست ها و رهبران آنها را در عراق بازداشت و زندانی می کردند، اما همانگونه که بعدها مشخص شد، نقش فعالی در ایجاد گروه های جدید تروریستی داشتند. زندان بوکا در عراق، محل نگهداری کسانی بود که به جرم تروریسم، حمایت از القاعده و اسلام افراطی، دستگیر شده بودند. در میان آنها، هسته اصلی داعش و النصره، شکل گرفت. ابوبکر البغدادی به همراه بسیاری از رهبران گروه تروریستی داعش، در بوکای تحت مدیریت آمریکا و سرویس های اطلاعاتی این کشور به سر می بردند!
ابزاری برای محو مقاومت و تجزیه منطقه
منطقه خاورمیانه زمانی محل بازی استعمارگران انگلیسی و فرانسوی برای به جان هم انداختن کشورها و قومیت ها بود. این کارویژه را پس از مدت ها، آمریکا به برعهده گرفته و ابزارهای بسیاری را برای سلطه بر منطقه خاورمیانه به کار بسته است. از جمله آنها، تروریسم است. استفاده ابزاری از تروریسم، همچون رقص بر لبه پرتگاه است. چرا که تروریست هایی که برای جنایت در خاورمیانه تربیت شده بودند، هرازگاهی، هوای غرب نیز به سرشان می زند و قصد جهاد در آن کشورها را می کنند! به هر روی، همانگونه که هیلاری کلینتون، وزیرخارجه سابق آمریکا در کتاب خاطراتش عنوان داشته، آمریکا در پدید آمدن داعش نقش داشته است. در کنار هم قرار گرفتن این ادعاها و زندانی بودن البغدادی در زندان بوکا در عراق، احتمال چنین فرضیه ای را بسیار قوی می کند.
موج بیداری ملت های اسلامی که اواخر سال 2010 و اوایل 2011، شمال آفریقا را در می نوردید و به سمت کشورهای خاورمیانه کشیده شد، زنگ خطر را برای غرب و متحدانش در منطقه به صدا درآورد. دمینوی بیداری اسلامی، حکومت های مصر، تونس و لیبی را سرنگون کرد و چنانچه این موج کنترل نمی شد، شیخ نشین های متحد آمریکا در خلیج فارس را نیز در بر می گرفت. برای خنثی کردن و انحراف بیداری ملت ها که از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفته بود، توطئه های بسیاری در نظر گرفته شد. معادلات منطقه ای باید با یک بحران دیگر سمت و سویش تغییر می یافت و این برنامه ای بود که در سوریه وسپس عراق پیاده شد.
تظاهرات مخالفان در ژانویه 2011 در سوریه، به ناگهان به مبارزه مسلحانه تبدیل شد. سرعت انتقال مبارزات سیاسی و خیابانی به یک نبرد مسلحانه، چنان بالا بود که بدون برنامه ریزی امکانپذیر نبود. در پشت سر مخالفت مسلحانه، گروه های تروریستی با اسامی جدیدی ظهور کردند، از جمله النصره و داعش. با افزایش تنش در سوریه، القاعده، شاخه النصره را در سوریه راه اندازی کرد و افرادی نیز از شاخه عراق به آن پیوستند، از جمله آن افراد، ابراهیم عواد ابراهیم البدری القرشی السامرائی معروف به ابوبکرابغدادی بود. بغدادی سپس از النصره جدا و دولت اسلامی عراق و شام را بنا نهاد. قدرت گیری داعش در سال 2013 و فتح سرزمین های جدید در سوریه و سپس تهاجم در سال 2014 به عراق، نشان داد تشکیلات و نوع فعالیت های این گروه بسیار گسترده و متفاوت با تروریست های القاعده بود. چنین اقداماتی بدون حضور بعثی ها و فرماندهان نظامی بعثی در زمان صدام حسین، امکان پذیر نبود. پس از افشای اطلاعات داعش، مشخص شد تعدادی از معاونین البغدادی، بعثی های بودند که پس از تهاجم آمریکا به عراق، یا از کار برکنار شده یا متواری بودند. ابوعلی العنبری، مغز متفکر داعشا، ابو مسلم الترکمانی، نفر دوم داعشا، ابو عبدالرحمان البیلاوی وحاج بکر معروف به پادشاه سایه ها، از جمله این افراد بودند. ارتباط بعثی ها و رهبران تروریست داعش، بدون واسطه گری سرویس های اطلاعاتی خارجی، ناممکن بود.
به هر حال آنچه که در عراق و سوریه می گذرد، توطئه ای است که با همدستی کشورهای غربی از جمله آمریکا با کشورهای همپیمان منطقه ای یعنی عربستان، قطر، امارات و ترکیه، حاصل شده است. حمایت این کشورها از گروه های تکفیری چندین هدف را دنبال می کند. از جمله خاموش کردن و انحراف بیدرای اسلامی، از بین بردن محور مقاومت، فشار بر ایران و در پیش بردن نقشه کلان تجزیه کشورهای منطقه ای با هدف ایجاد حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی، در پشت پرده رشد و حمایت تروریسم تکفیری دنبال می شود.
در حالیکه زمانی افغانستان، بهشت تروریست ها محسوب می شد، عراق پس از اشغال آمریکا، زمینه ای را مهیا ساخته بود تا پدرخوانده های القاعده در این کشور، قدرت بگیرند ارتش و نیروهای شبه نظامی عراقی در کنار پیشمرگه های کُرد در خلال روزهای اخیر عملیات آزادسازی موصل از چنگ تروریست های داعش را آزاد کرده اند، امری که دیر یا زود به آزادی این شهر منجر خواهد شد. با این حال تروریست های تکفیری به دلیل ضعف مفرط دولت های حاکم در منطقه در کنار سیاست های بعضا متناقض آنها و همچنین رویکرد قدرت های بین المللی، در آینده ای نزدیک از منطقه خارج نشده و در مکان هایی دیگر فرصت جولان خواهان یافت. مطلب فوق به بررسی چگونگی جای پا نمودن تکفیری ها در غرب آسیا پرداخته است.
سخن نخست
تکفیر در ترمینولوژی به معنای نسبت کفر و شرک دادن به یک مسلمان یا عده ای از مسلمانان است. پیشنه تکفیر کردن مسلمانان به صدر اسلام باز می گردد مانند جنگهای رِدّه در زمان ابوبکر و یا خوارج نهروان. اما در تاریخ معاصر ریشه های تکفیریسم به مصر و سید قطب مرتبط می شود. سیدقطب مدافع حاکمیت اسلام گرایی افراطی در قرن بیستم بود. ترورهای سیاسی در مصر برگرفته از اندیشه های تکفیری سیدقطب، نشان از یک پدیده خشن در دنیای اسلام را داشت که بهترین راه را برای برپای حکومت اسلامی، جهاد حتی علیه مسلمانان می دید.
ترکیبی از سلفی گری و وهابیت در عربستان که به برداشت ظاهری از احکام و منابع دینی معروف بودند با تکفیریسم، معجونی را به وجود آورده که در حال حاضر کل منطقه خاورمیانه و شمال و مرکز آفریقا را بحرانی ساخته است. طالبان، القاعده، النصره، داعش و ... نام هایی هستند که اندیشه تکفیری را نمایندگی می کنند و امواج تروریسم و نوتروریسم را در کل منطقه و حتی جهان به راه انداخته اند.
طالب های تروریست
بذر تکفیریسم – سلفی گری و عمل به اندیشه های آن در خاورمیانه در ابعاد وسیع با سرمایه گذاری عربستان سعودی در مدارس مذهبی پاکستان و افغانستان پاشیده شد. سعودی ها، سالانه میلیاردها دلار هزینه تبلیغ اندیشه های خود در جهان می کنند و از افتتاح و ساخت مساجد و کتابخانه ها در پایتخت سایر کشورهای جهان گرفته تا ترویج مدارس مذهبی با اندیشه های سلفی در شهرهای مختلف پاکستان و حتی هند، در کانون اقدامات سعودی برای ادعای رهبر جهان اسلام بودن، قرار دارد.
اما طالب هایی که در مدارس مذهبی پاکستان به ویژه و افغانستان، با اندیشه خشک و خشن تکفیر فعالیت داشتند، با شروع جنگ داخلی و ورود نظامی شوروی به افغانستان، به عنوان لشکر و پیاده نظام برخی از کشورها در مقابل بلشویک ها قرار گرفتند. شوروی در حمایت از حکومت دموکرات های خلق قوای نظامی خود را در اواخر دهه 1970، به افغانستان رهسپار کرد. این حمله در زمان دوقطبی شرق و غرب، مقدمه ای برای رویارویی متفاوت آمریکا با شوروی بود. متفاوت از آن جهت که برای اولین بار، کسانی وارد بحران افغانستان شدند که هدف فرضی آنها، جهاد علیه شوروی به دلیل تهاجم به یک کشور اسلامی بود.
در کنار مجاهدین افغانستان، داوطلبان خارجی عرب نیز حضور داشتند که خانه هایشان هزارن کیلومتر با افغانستان فاصله داشت. هسته مرکزی القاعده متشکل از طالب های مدارس مذهبی و دواطلبان خارجی عرب بود که رهبری آنها را اسامه بن لادن عربستانی برعهده داشت. در چنین شرایطی، آمریکا، عربستان، امارات، قطر و پاکستان منابع مالی و نظامی کلانی را در اختیار این گروه ها قرار می دادند تا زمانیکه شوروی از افغانستان خارج شد. با خروج شوروی، طالبان با قدرتی که بدست آورده بود، بر بخش های اصلی افغانستان حاکم شد و با تسلط بر کابل و اعلام حکومت، تحت حمایت قاطع عربستان و پاکستان قرار گرفت.
کوچ تروریست ها به عراق و شام
کشور افغانستان به لابراتور و بهشت تروریست های تکفیری تبدیل شد. تروریست هایی که منافع ایران را نیز در مرزهای شرقی تهدید می کردند. القاعده در این بهشت، نیروهای بسیاری را از سایر کشورهای جهان جذب می کرد و به پرورش اندیشه های تروریستی بر مبنای اسلام افراطی می پرداخت. یک اصل پذیرفته شده و تقریبا به اثبات رسیده درباره گروه های تروریستی وجود دارد که بر مبنای آن، زمانی این گروه ها پس از مدتی بر علیه حامیان نیز شورش خواهند کرد. حملات 11 سپتامبر 2001 به آمریکا توسط القاعده براین اساس قابل تفسیر است. هرچند دلایل فراوانی را درباره مشکوک بودن این حوادث عنوان می دارند، اما هر آنچه بود، واشنگتن به این بهانه، لشکرکشی عظیمی را به منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، انجام داد و پس از حمله به افغانستان، تهاجم به عراق را در فوریه 2003 به عراق داشت.
بغداد سقوط کرد و حاکم آمریکایی، امور کشور عراق را در دست گرفت. بذر کینه و نفرت میان شیعیان و سنی ها پاشیده شد و جنگ داخلی کل عراق را وارد بحران کرد. در چنین شرایطی ابومصب الزرقاوی رهبر القاعده در عراق فرصت را غنیمت شمرد و سلسله عملیات های وحشیانه ای را علیه شیعیان و مکان های مقدس آنها به راه انداخت. آمریکا در این میان تنها نظاره گر کشتار مردم عراق بود، در حالیکه ریشه های تروریسم نو در حال شکل گیری بود.
در حالیکه زمانی افغانستان، بهشت تروریست ها محسوب می شد، عراق پس از اشغال آمریکا، زمینه ای را مهیا ساخته بود تا پدرخوانده های القاعده در این کشور، قدرت بگیرند. درست در این زمان، تروریست های القاعده، کشورهای دیگر منطقه را از جمله یمن و سودان، به پایگاهی برای بسط قدرت خود تبدیل ساخته بودند. با تشکیل دولت عراق به رهبری نورالمالکی و تمرکز برای ثبات این کشور، تا حدودی ترویست ها در حاشیه قرار گرفتند. در این میان اما آمریکایی ها هرچند در ظاهر برخی از تروریست ها و رهبران آنها را در عراق بازداشت و زندانی می کردند، اما همانگونه که بعدها مشخص شد، نقش فعالی در ایجاد گروه های جدید تروریستی داشتند. زندان بوکا در عراق، محل نگهداری کسانی بود که به جرم تروریسم، حمایت از القاعده و اسلام افراطی، دستگیر شده بودند. در میان آنها، هسته اصلی داعش و النصره، شکل گرفت. ابوبکر البغدادی به همراه بسیاری از رهبران گروه تروریستی داعش، در بوکای تحت مدیریت آمریکا و سرویس های اطلاعاتی این کشور به سر می بردند!
ابزاری برای محو مقاومت و تجزیه منطقه
منطقه خاورمیانه زمانی محل بازی استعمارگران انگلیسی و فرانسوی برای به جان هم انداختن کشورها و قومیت ها بود. این کارویژه را پس از مدت ها، آمریکا به برعهده گرفته و ابزارهای بسیاری را برای سلطه بر منطقه خاورمیانه به کار بسته است. از جمله آنها، تروریسم است. استفاده ابزاری از تروریسم، همچون رقص بر لبه پرتگاه است. چرا که تروریست هایی که برای جنایت در خاورمیانه تربیت شده بودند، هرازگاهی، هوای غرب نیز به سرشان می زند و قصد جهاد در آن کشورها را می کنند! به هر روی، همانگونه که هیلاری کلینتون، وزیرخارجه سابق آمریکا در کتاب خاطراتش عنوان داشته، آمریکا در پدید آمدن داعش نقش داشته است. در کنار هم قرار گرفتن این ادعاها و زندانی بودن البغدادی در زندان بوکا در عراق، احتمال چنین فرضیه ای را بسیار قوی می کند.
موج بیداری ملت های اسلامی که اواخر سال 2010 و اوایل 2011، شمال آفریقا را در می نوردید و به سمت کشورهای خاورمیانه کشیده شد، زنگ خطر را برای غرب و متحدانش در منطقه به صدا درآورد. دمینوی بیداری اسلامی، حکومت های مصر، تونس و لیبی را سرنگون کرد و چنانچه این موج کنترل نمی شد، شیخ نشین های متحد آمریکا در خلیج فارس را نیز در بر می گرفت. برای خنثی کردن و انحراف بیداری ملت ها که از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفته بود، توطئه های بسیاری در نظر گرفته شد. معادلات منطقه ای باید با یک بحران دیگر سمت و سویش تغییر می یافت و این برنامه ای بود که در سوریه وسپس عراق پیاده شد.
تظاهرات مخالفان در ژانویه 2011 در سوریه، به ناگهان به مبارزه مسلحانه تبدیل شد. سرعت انتقال مبارزات سیاسی و خیابانی به یک نبرد مسلحانه، چنان بالا بود که بدون برنامه ریزی امکانپذیر نبود. در پشت سر مخالفت مسلحانه، گروه های تروریستی با اسامی جدیدی ظهور کردند، از جمله النصره و داعش. با افزایش تنش در سوریه، القاعده، شاخه النصره را در سوریه راه اندازی کرد و افرادی نیز از شاخه عراق به آن پیوستند، از جمله آن افراد، ابراهیم عواد ابراهیم البدری القرشی السامرائی معروف به ابوبکرابغدادی بود. بغدادی سپس از النصره جدا و دولت اسلامی عراق و شام را بنا نهاد. قدرت گیری داعش در سال 2013 و فتح سرزمین های جدید در سوریه و سپس تهاجم در سال 2014 به عراق، نشان داد تشکیلات و نوع فعالیت های این گروه بسیار گسترده و متفاوت با تروریست های القاعده بود. چنین اقداماتی بدون حضور بعثی ها و فرماندهان نظامی بعثی در زمان صدام حسین، امکان پذیر نبود. پس از افشای اطلاعات داعش، مشخص شد تعدادی از معاونین البغدادی، بعثی های بودند که پس از تهاجم آمریکا به عراق، یا از کار برکنار شده یا متواری بودند. ابوعلی العنبری، مغز متفکر داعشا، ابو مسلم الترکمانی، نفر دوم داعشا، ابو عبدالرحمان البیلاوی وحاج بکر معروف به پادشاه سایه ها، از جمله این افراد بودند. ارتباط بعثی ها و رهبران تروریست داعش، بدون واسطه گری سرویس های اطلاعاتی خارجی، ناممکن بود.
به هر حال آنچه که در عراق و سوریه می گذرد، توطئه ای است که با همدستی کشورهای غربی از جمله آمریکا با کشورهای همپیمان منطقه ای یعنی عربستان، قطر، امارات و ترکیه، حاصل شده است. حمایت این کشورها از گروه های تکفیری چندین هدف را دنبال می کند. از جمله خاموش کردن و انحراف بیدرای اسلامی، از بین بردن محور مقاومت، فشار بر ایران و در پیش بردن نقشه کلان تجزیه کشورهای منطقه ای با هدف ایجاد حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی، در پشت پرده رشد و حمایت تروریسم تکفیری دنبال می شود.