منتظران ظهور
منتظران ظهور

منتظران ظهور

عمومی

نگاهی به روابط پیچیده آل‌سعود با نظام سلطه جهانی و شکل‌گیری رژیم صهیونیستی

خبرگزاری فارس: نگاهی به روابط پیچیده آل‌سعود با نظام سلطه جهانی و شکل‌گیری رژیم صهیونیستی

«سرهنگ ادی» مامور اطلاعاتی ارتش «دی آی ای» که تنها مترجم دیدار روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا با شاه سعودی بود تا موقعی که بن سعود زنده بود کتابش درباره محتوای نشست روزولت و بن سعود را منتشر نکرد. 

در مدت زمانی که مشغول تهیه یادداشت "حقایق ناگفته خاندان مرموز بن سعود" بودم بارها بفکرش افتادم بخصوص شبی که دریافتم ویژگی و سرّ وهابیت دانش, تبحر و توانمندی منحصر بفرد در تولید خشونت در سطوح پیشرفته است.

این نوشته* قصد دارد در ادامه یادداشت قبلی که بن سعود را از سوراخی که بیش از 70 سال در آن مخفی شده بود کاملا  بیرون کشد و به معرض نمایش مردم جهان قرار دهد. گامی فرا تر رفته و ثابت کند که بن سعود آفریننده و معمار اصلی کشور صهیونیستی اسرائیل است.

اما قبل از شروع  موضوع مورد نظر باید صراحتا اذعان کرد که به علت نبود دسترسی به شواهد عینی و محکم، این کندوکاو با بکارگیری  برهان و استفاده از شیوه تحقیقات پلیسی قصد دارد نقاب از چهره عربستان سعودی مقر اصلی وهابیت بردارد.

عربستان سعودی که در سال 1932 موجودیت پیدا کرد به غیر از موارد نادری همواره فعالیت هایش "نیابتی" بوده است و از این طریق توانسته است چهره کریه خود را در پس نیروهای دیگری پنهان کند. باید اعتراف کرد که آل سعود مرموزترین و مکارترین نیرو تاریخ بشریت است. این جلوه فریبنده نظام سلطه جهانی تا قبل از انتشار یادداشت "حقایق ناگفته خاندان مرموز بن سعود" توانسته بود ماهیت خود را کاملا مخفی نگه دارد. ولی مدارکی هر چند نادر و جانبی موجود است که با استناد به آنها میتوان به هدف خود دست پیدا کرد. مدارکی که اصلا قرار نبوده است وجود داشته باشند و نتیجه خارج شدن روزولت از چارچوب روند از پیش تعیین شده میباشند. در این خصوص باید از فراکلین دلانو روزولت که خود را مقید به رعایت همه دستورالعملها نمی دانست قدردانی کرد!

شکل و شمایل بن سعود هنگام سوار شدن بر ناو جنگی «یو اس اس مورفی» در ظاهری ابتدائی با 47 نفر همراه و 10 گوسفند زنده بعلاوه مقدار زیادی خواربار و کاسه بشقاب و قابلمه و فرش و رختخواب و چادر و چندین گونی ذغال بحدی اگزوتیک و جذاب طراحی شده بود که کسی دیگر به موضوعات مطرح شده در ملاقات او با روزولت توجهی نکرد. از طرف دیگر حضور تمام مشاوران ارشد روزولت در این ملاقات حساسیتی ایجاد نکرد زیرا آنها در راه برگشت از کنفرانس یالتا بودند. در مورد این دیدار دولت آمریکا اصلا چیزی نگفت. او و همراهانش به کابین هائی که برایشان مرتب کرده بودند نرفتند و ترجیح دادند که بر عرشه بمانند که بخش بزرگی از آنرا مفروش کرده بودند. شبها چادر میزدند و همآنجا می خوابیدند. چند نفر محافظ که پابرهنه بودند دست بر شمشیر تمام مدت مواظب بن سعود  بودند. آیا کسی میتوانست باور کند شخصی به این "عقب ماندگی" حرفی برای گفتن به رئیس جمهور آمریکا داشته باشد؟

روزولت و مشاوران ارشدش از قبل می‌دانستند در حضور بن سعود چه آداب و رسومی را باید رعایت کنند. مثلا در حضور او نوشیدن مشروبات الکلی و کشیدن سیگار ممنوع بود. بغیر از روزولت کسی اجازه نشستن در حضور پادشاه سعودی را نداشت. در حالیکه تعدادی از ارشدترین مقامهای سیاسی و نظامی آمریکا نیز در کشتی بودند. بطوری که در عکس معروف بالا نشان داده شده است «آدمیرال ویلیام دانیل لی هی»  در یک قدمی آنها پشت سر «سرهنگ ادی – آمریکائی» تنها مترجم حاضر که در مقابل بن سعود بر روی زمین زانو زده ایستاده و آماده پاسخ به پرسشهای احتمالی مذاکره کنندگان بود. آدمیرال لی هی بالاترین مقام نظامی تاریخ آمریکا تا آنزمان بود که تمام تصمیمات عمده در دوران جنگ جهانی دوم زیر نظر او گرفته می شد. او اولین و تنها افسر پنج ستاره نیروهای نظامی آمریکا بود و فقط به رئیس جمهور یعنی فرمانده کل قوا پاسخگو بود. در حالیکه فرماندگان نیروهای زمینی, هوائی, دریائی که شامل تفنگداران دریائی و گارد ساحلی نیز می شدند به او جوابگو بودند.    

پنج دقیقه ای که پیغامش را پس از 70 سال به مقصد رساند!

روزولت در اول مارس 1945 در اواخر گزارش کنفرانس یالتا به کنگره از متن آماده شده پیش رویش خارج شد و به ملاقاتش با فاروق و هایله سلاسی و بن سعود اشاره کرد.

و گفت: « بعنوان مثال, در مورد مشکل سعودی – در باره کل مشکل مسلمانان و یهودیان - با پنج دقیقه صحبت با بن سعود بیشتر از دو یا سه دوجین گزارش [کارشناسان] یاد گرفتم.»

و سپس به گزارشش ادامه داد!

این جمله اضافی روزولت جنجال وسیعی را باعث شد. گروهی از اعضای کنگره و افراد شاخصی از محافل یهودیان آمریکا بشدت به او اعتراض کردند. ولی روزولت پس از آن در این مورد چیزی نگفت! همین یک جمله را هم کس دیگری بجز او نمی توانست بیان کند. خوب او نیویورکی بود و از خانواده ای قدیمی و بانکدار و بسیار متمول که بخصوص در دور چهارم ریاست جمهوری از محبوبیت مردمی برخوردار بود و حرف کسی را گوش نمی کرد. و موضوعاتی که بسیار محرمانه شمرده می شد را اگر سر ذوق می آمد حتی به استالین میگفت. بطور نمونه به استالین در کنفرانس یالتا قبل از دیدارش با بن سعود میگوید: « من تنها قولی را که میتوانم به او [بن سعود] بدهم تحویل شش میلیون یهودی آمریکا به اوست». بعید نیست که استالین هم گفته باشد اگر کم و کسری داری منهم میتوانم چند میلیون یهودی برایش بفرستم و بعد هم زده باشند زیر خنده. (1)

 سناتور «ادوین جانسون» در جواب به روزولت گفت: «حتی "فالا" [سگ روزولت] در این مورد تخصص بیشتری دارد تا شاه بیابانی [بن سعود]». خاخام «استفان اس وایس» رهبر بزرگ یهودیان آمریکا فورا تقاضا کرد که رئیس جمهور را ببیند. اگر چه می دانست تحقق خواسته اش شش ماه طول می کشد و روزولت معمولا 20 دقیقه از نیم ساعت وقت را قصه می گوید و در ده دقیقه باقیمانده اگر مخاطب او در ادامه قصه ای تعریف نکند اصلا به صحبت های او گوش نمی دهد.   

گفته روزولت در کنگره بدون تردید باعث خشم بن سعود نیز شد. زیرا اگر در مفهوم همین یک جمله به دقت کندوکاو شود چهره واقعی بن سعود آشکار می شود. شاه عربستان میدانست بالاخره یکنفر پیدا میشود که بپرسد مگر بن سعود چه کسی بود که روزولت او را دانا تر از همه در مورد آینده خاورمیانه و مشکل مسلمانان و یهودیان میدانست؟ شاه عربستان حتما لازمه ایجاد کشور اسرائیل را مهاجرت میلیون ها یهودی اعلام کرده بود که روزولت به استالین به شوخی میگوید 6 میلیون یهودی برایش می فرستد!

با آنکه کاخ سفید نهایت وسواس را بخرج داد تا سر و صدای حاصل از اشاره روزولت به پنج دقیقه گفت‌وگو با بن سعود خوابانده شود و مطبوعات هم بجز اعتراضاتی انتخاب شده و خاص هیچ چیز دیگری را منتشر نکردند ولی گفته روزولت با گذشت زمان اینرسی بیشتری پیدا می کرد. شوندی که فقط با مرگ مشکوک و ناگهانی روزولت در 12 آوریل متوقف شد.

دولت آمریکا در آنزمان هیچ گزارشی از دیدار روزولت با بن سعود منتشر نکرد! فقط در 25 فوریه 1945 بولتن وزارت امور خارجه در باره ملاقات روزولت با بن سعود نوشت که گفتگوها در راستای علاقه رئیس جمهور به این امر بوده است که رهبران کشورهای جهان از هر فرصتی باید استفاده کنند و در دیدارهای دوستانه یکدیگر را از مشکلات خود آگاه کنند. این تمام اطلاعاتی بود که دولت آمریکا در اختیار مردم جهان گذاشت!

"سرهنگ ادی" مامور اطلاعاتی ارتش «دی آی ای» که تنها مترجم این دیدار بود تا موقعی که بن سعود زنده بود کتابش در مورد نشست روزولت و بن سعود را انتشار نداد. یعنی تازه در سال 1954 برای اولین بار گوشه هائی از گفتگوی 4 ساعته بین روزولت و بن سعود منتشر شد. البته 25 سال بعد در سال 1970 یادداشت کوتاهی که در پایان گفتگوی آنان نوشته شده بود و مورد توافق طرفین واقع شده بود از موقعیت طبقه بندی شده خارج شد. کل مطالبی که این مدرک در دسترس عامه قرار داد بزحمت میتواند پنج دقیقه از 4 ساعت گفتگوی آنها را شامل شود. از این یادداشت و نوشته غیر رسمی سرهنگ ادی میشود دریافت که روزولت جویای نظر بن سعود در مورد مسئله اعراب بعلاوه اسرائیلی که بزودی در وسط آنها تجلی پیدا خواهد کرد و آینده خاورمیانه است و در ضمنا میخواهد بداند که شاه عربستان از آمریکا چه انتظاری دارد.

بنظر میآید روزولت و بن سعود قالب یا قالب های خاصی را در گفتگوی خود بکار برده اند که فقط خود آنها حرف های یکدیگر را می فهمیدند. کتاب 41 صفحه ای «سرهنگ ویلیام ادی» تنها مترجم حاضر در جلسه تحت عنوان («اف دی آر» بن سعود را ملاقات میکند) (2) نشان میدهد که برخی از قسمتهای گفتگوی میان آن دو را حتی سرهنگ ادی با اینکه ترجمه میکرده کاملا نفهمیده است! در صورتیکه روال پیوسته گفتگو حاکی از آنست که برای طرفین گفتگو ابهامی وجود ندارد.

روزولت طبق معمول از گوش سپردن صرف به حرفهای بن سعود خسته میشود و دو بار از موضوع گفتگو خارج میشود. و او هم نظر میدهد. البته هر دو بار نظراتش از طرف بن سعود رد میشود. یکی پیشنهاد او برای ایجاد لابی فلسطینی ها در آمریکا و انگلیس و دیگری در مورد تشویق بن سعود به "کشاورزی". در جائیکه روزولت قصد دارد بن سعود را به کشف آبهای زیرزمینی و سیستمهای آبیاری و کشاورزی و باغداری ترغیب کند میگوید: "من خودم کشاورز هستم."

کسی که روزولت را بشناسد فورا متوجه میشود که این موضوع صحت ندارد. زیرا او در نیویورک بدنیا آمد و پدرش سرمایه داری موفق و متمول بود. خاندان قدیمی روزولت بیشتر بانکداران سرشناسی بودند که در میان سرمایه داران آمریکا صاحب سهم خاص خود بوده اند. در انبوه کتابها و مطالبی که تحت عنوان روایت تاریخ و یا بیوگرافی موجود است حتی یک نفر هم اشاره ای به علاقه روزولت به کشاورزی یا باغداری نکرده است. او در نیویورک بدنیا آمد و در هاروارد و کلمبیا در رشته های تاریخ و حقوق تحصیل کرد.

پس منظور روزولت از ادعا به کشاورز بودن چیست؟

اما جواب بن سعود بدون تردید کاملا نظریه رمز دار بودن گفتگوی آنها را تائید میکند. او در جواب میگوید با تشکر از شور و شوق شما در این مورد باید بگویم که من دیگر پیر شده ام و اصلا علاقه ای به کشاورزی و باغداری ندارم که تازه حاصل دسترنجم برسد به یهودیان! مترجم که میدانست حتی یک یهودی هم در عربستان سعودی زندگی نمیکند بسیار متحیر شده است! در حالیکه روزولت و بن سعود بدون مکث به گفتگو ادامه می دهند.

شاید اگر آب و آبیاری و کشاورزی و باغداری را بترتیب به پول و بانکداری و سرمایه گذاری کوتاه مدت و سرمایه گذاری بلند مدت در بازار بورس تبدیل کنیم گفتگوی آنها مفهوم پیدا کند.

با توجه به اندک بودن اطلاعات راجع به گفتگوی میان روزولت و بن سعود بعلاوه رمز دار بودن آن شاید بتوان نظر به روندی که در آینده محقق شد گفته های بن سعود را به این صورت خلاصه کرد: 

«زد و خورد بین یهودیان و مسلمانان از اهمیت خاصی برخوردار است و هرگز نباید گذاشت که این دو گروه چه در داخل فلسطین و چه در خارج از آنجا با یکدیگر نزدیک [صمیمی] شوند. لیبی به هیچ وجه جای مناسبی برای ایجاد کشور برای یهودیان نیست. (زیرا در جائی دورافتاده قرار دارد. و نمی تواند محل مناسبی برای بستر جنگ و درگیری بین مسلمانان و یهودیان شود. کشور اسرائیل می بایستی در مرکزی ترین نقطه وسط کشورهای عربی ایجاد شود که نه راه فرار به انزوا را داشته باشد و نه برقراری صلح و دوستی با کشورهای همسایه.) دلیل اختلاف بین اعراب و یهودیان تفاوت میان باورهای دینی آنها نیست. چه آنکه مسلمانان و یهودیان که هر دو سامی نژاد هستند صدها سال است در کنار یکدیگر زندگی آرامی داشته اند. اختلاف آنها  با مهاجرت یهودیان (اشکنازی) اروپائی به فلسطین آغاز شد. و علت آن برتری مهارت و فرهنگ یهودیان اروپائی نسبت به اعراب است.»

قطعا آل سعود از نژاد عرب نمی تواند باشد. مگر میشود یک عرب تا این اندازه تحقیرآمیز در مورد هم نژادانش سخن بگوید!

«باید اعراب را در ذهنیتی نگه داشت که اشغال سرزمین خود را تحت هیچ شرایطی نپذیرند و حاضر باشند در راه پس گرفتن آن حتی جان خود را از دست بدهند. آتش جنگ و ستیز بین فلسطینی ها و یهودیان را باید شعله ور کرد. زیرا اعرابی که زمینهای خود را به یهودیان اروپائی فروخته اند در این باره نارضایتی چندانی ندارند. باید از ابزار و وسایل دیگری برای رسیدن به درجه مطلوب خصومت بین این دو گروه استفاده شود.» آیا منظور بن سعود بکار گرفتن خشونت نیست؟

در 10 آوریل 1948 قبل از سپیده سحر هنگامیکه دهکده کوچک « دیریاسین » که حدود 700 نفر جمعیت داشت در خواب بود مورد یورش سه گروه تروریستی اسرائیلی قرار گرفت. پس از انجام عملیات افرادی که زنده مانده بودند با اتوبوس هائی که از قبل تدارک دیده شده بودند به شهر فرستاده شدند. راه دیگر برای خبرنگاران کاملا هموار بود که گزارش مستند کشتار بیش از 250 نفر زن و کودک و سالمند را به تفصیل در جهان بخصوص کشورهای عربی انتشار دهند. فکر میکنید چرا عکاسان حرفه ای بکار گرفته شده بودند تا از صحنه های فجیعی مانند جسد مثله شده یک کودک یا شکم پاره شده زنی باردار عکسهای دقیق تهیه کنند. و چرا باید آنها را به دید همه اعراب و جهانیان برسانند. زیرا همین عکسها شخصیت و آینده صدها هزار بلکه میلیونها نفر را بصورتیکه خواست بن سعود بود و به روزولت گفته بود رقم زدند. این نوع خشنونت هدفش تسخیر ذهن نسلهاست. خشونتی پیچیده و درجه بندی شده. که هر کسی در این زمینه سر رشته ندارد. تنها وهابیت دانش, تبحر و توانمندی لازم را در این مورد دارا بود.

بن سعود گروه های مختلف تروریستی ای را از میان یهودیان اروپائی که تجربه چندانی در اعمال خشونت نداشتند تربیت کرد. محل آموزش تروریستهای صهیونیست می بایستی در بیابانهای خالی از سکنه حوالی ظهران بوده باشد و استادان وهابی آخرین شیوه های خشونت را به یهودیان مهاجر کم تجربه آموزش میدادند. علت فرودگاهی را که آمریکا در وسط بیابان ساخته بود بغیر از آوردن و بردن نسلهای اولیه تروریستها یهودی دلیل دیگری میتوانست داشته باشد؟ در آن بیابان برهوت حتی تروریستها نمی دانستند در کدام کشور هستند و مربیان آنها کیستند! 

وهابیت با بکارگیری آخرین یافته ها در رشته های مختلف علوم حملات خود را مجهز به بیرحمی و قساوتی حساب شده میکند که حاصلش خشونتی بسیار پیشرفته و دیرپا با هدف یا اهداف مشخصی میباشد.

اگر حملات وهابیت را با کمی دقت مورد مطالعه قرار دهیم متمایز بودن آنها را می‌توان مشاهده کرد. حملات وهابیت بدون استثنا در زمان و موقعیتی عملی میشوند که کاملا غیرمترقبه و ناگهانیست. در این حملات نحوه کشت و کشتار بطور روشن و واضح به نمایش گذاشته میشوند. صحنه های جنایت انگار که بدقت نقاشی شده باشند اصرار به نشان دادن مواردی دارد که بیننده را به حیرت وامیدارند و تاثیرات دیرپائی در او را سبب میشوند.

مثلا حمله وهابیت در سال 1802 به کربلا را در نظر بگیرید. دلیل غیر مترقبه بودن حمله و اصرار در کشتار کودکان, زنان و سالمندان و غارت اموال مردم و تیکه تیکه کردن گنبد طلای مقبره امام حسین بصورتی انجام پذیرفته است که ترس و وحشتی غیر قابل انتظار و توان مردم بوجود آورد که حیرانی و پریشانی سراپای وجود قربانیان را تسخیر کند. مردمی که این موقعیت خاص روانی را تجربه کرده اند میدانند که در این وضعیت ذهنی نه قادر به گریز از مخمصه هستند و نه توانائی مقاومت در مقابل آنرا دارند. در این وضعیت ذهنی است که وهابیت میتواند باورهائی را به قربانیان القا کند که مد نظر دارد. مثلا قبول تسلیم و فرمانبرداری.

لازم است اشاره شود که این نوع التهاب از نظر فیزیکی به مغز نیز آسیب میرساند. امروز که میلیونها نفر مورد حملات سبعانه داعش قرار گرفته اند دقت به این نکته بسیار مهم است. زیرا تمام اهالی مناطقی که در تصرف داعش بوده و هستند میبایستی تحت معالجات روانی و فیزیکی قرار گیرند. (3) 

بالاخره پس از گذشت 38 سال منظور دوست فلسطینی ام را وقتی اشاره به «خشونت درجه بندی شده» میکرد را دریافتم.

داعش محصول بسیار پیشرفته وهابیت است که طی سالیان دراز و به کمک آخرین یافته های علم در رشته های زیادی محقق شده است. نه آنچه که هفته نامه اشپیگل شیادانه حاصل تلاش یک افسر مرده عراقی بنام "حاجی بکر" معرفی میکند! صدها دانشمند ده ها سال است که در ساختن و پرداختن پیچیده ترین ماشین آدم کشی یعنی داعش شرکت دارند. همین حالا تعدادی از این دانشمندان در همکاری تنگاتنگ با کارشناسان وهابی میبایستی در شهر موصل مشغول پژوهشهای خاصی باشند. فکر میکنید دلیل به تاخیر افتادن حمله به موصل چیست!

حقایقی چند در مورد موقعیت کنونی عربستان سعودی

عربستان با تاسیس دهها هزار مدرسه در کشورهای مختلف بیش از چهل سال است که صدها میلیارد دلار برای تربیت میلیونها تروریست هزینه کرده است. بعلاوه پس از جنگ جهانی دوم تا به حال با صرف هزینه های هنگفت و نقشه راهی دقیق موفق شده است بدون آنکه حساسیت خاصی را بر انگیزد در بسیاری از کشورهای خاورمیانه بزرگ نفوذ کند. وهابیت با کمک متحدین آمریکائی و اروپائی خود و به بهانه مقابله و جلوگیری از گسترش انقلاب ایران بیش از 37 سال است که در روندی پر شتاب و بلا درنگ منطقه وسیع خاورمیانه بزرگ را میلیتاریزه کرده است. امروز انباشت انبوه سلاحهای متعدد و صف آرائی ارتشهای فوق العاده قدرتمند بصورتی است که این قسمت از جهان را تبدیل به انبار عظیم باروت کرده است. بعلاوه با ارائه داعش که باید آنرا پیچیده ترین ماشین آدمکشی تاریخ بشری بحساب آورد تردیدی نیست که عربستان سعودی بزرگترین و خطرناکترین دشمن بشریت میباشد.

حجم ظرفیت نظامی ای که در اختیار عربستان میباشد حاکی از آن است که وهابیت تصمیم دارد آتش جنگ و ویرانی را در کل قاره اورآسیا و شمال آفریقا شعله ور کند. این جانیان بالفطره قصد آن دارند که صدها میلیون نفر را به کام مرگ بکشانند.

خاندان بن سعود جمعیتی قریب به پانزده هزار نفر دارد که از نژادی غیر عرب میباشند. آل سعود مسئول بسیاری از وقایع خاورمیانه بزرگ در 70 سال اخیر میباشد. بعنوان مثال کشتار وحشیانه مردم بی گناه در صبرا و شتیلا یقینا کار وهابیون عربستان میباشد چون دقیقا نسخه ای غیرقابل انکار از "شاهکارهای" آنهاست و منظور آن کشاندن شیعیان به کارزار اعراب و اسرائیل بود.

حداقل تاریخ خاورمیانه بزرگ پس از جنگ جهانی دوم, میبایستی دوباره نوشته شود!

*******************************

پاورقی ها:

 (1)

https://history.state.gov/historicaldocuments/frus-history/chapter-7

http://www.wymaninstitute.org/articles/2010-3-saudi-king.php

(2)

http://susris.com/wp-content/uploads/2014/02/100222-fdr-abdulaziz-eddy.pdf

(3)

در باره مغز:       بسیاری مغز را توده ای یکپارچه می انگارند. در صورتیکه طبق نظریه دکتر پال مکلین این ارگان اسرار آمیز از سه مغز مجزا تشکیل شده است. (1952)

1 -  "رپتلین" که در قسمت پائین و متصل به نخاع و ستون مهره هاست. این مغز  مسئول تمام موارد مربوط به حیات مثل تنفس, گردش خون, تولید مثل و تغذیه می باشد. این مغز قسمتی از ضمیر ناخداگاه ماست. در هنگام شرایط وخیم بصورت عکس العملی فرمان رفتارهای خاصی را  می دهد. تمامی حرکات عکس العملی و بلا ارادی به فرمان این مغز می باشد. توان یادگیری ندارد. زبان نوشتاری را نمی فهمد برعکس در دریافت تصویر بسیار سریع و قابل است. 

از جمله ویژگی های شخصیتی مربوط به آن شامل: تهاجم, تفوق و تسلط, انعطاف ناپذیری, وسواس, بی اختیاری در وسواس, وحشت و طمع بی انتها است. با وحشت و خشونت آشنائی خاصی دارد و در موقعیت های اضطراری آدم را وادار به حرکات غیر ارادی می کند. البته در چنین مواقعی رفتار فوق العاده خشونت آمیز بر وحشت استوار می باشد.

2 -  "لیمبیک سیستم" در بالای مغز رپتلین قرار دارد. لیمبیک سیستم مربوط به احساسات ماست. این مغز با حافظه مرتبط است و زمانی که تحریک می شود با یاد آوردن خاطره مربوطه حس خاصی را در ما پدیدار می کند. احساس اگر با حادثه ترکیب شود به یاد ماندنی تر خواهد بود. لیمبیک سیستم با ثبت احساس خوب مثلا از خوردن و احساس بد در هنگام تنبیه شدن شما را ترغیب و یا مانع انجام کاری کند. بدون لیمبیک سیستم شما از کردار خود یاد نمی گیرید و همواره یک چیز را تکرار می کنید. این مغز بسیار اهمیت دارد و  در خیلی از رفتارهای آدمی دخیل است. مثلا بسیاری بر مبنای احساس نه تعقل تصمیم می گیرند.

3 -  "نئوکرتکس" یا مغز فکور در بالای لیمبیک سیستم قرار دارد و بزرگترین قسمت مجموع سه مغز می باشد. این مغز شوندهای بالاتر مثل منطق, استدلال, خلاقیت, زبان و ترکیب کردن اطلاعات حسی را کنترل می کند.  در واقع اگر شما این نوشته را می خوانید دلیل کار کردن نئوکرتکس است. بدون آن انسان زندگی نباتی دارد.  

مشکلی که نئو کرتکس دارد این است که به آسانی تحت تاثیر دو مغز پائینی قرار می گیرد. بخصوص لیمبیک سیستم. مثلا تجربه احساس ترس میتواند باعث شود که "امیگدالا" سیگنالی را به همه بخشهای مغز انتشار دهد که شما را بیش از اندازه هوشیار نگه دارد و در صورت مقابله با خطر سریعا عکس العمل نشان دهید.  و عکس العملی را که مغز از پیش تعیین شده را به این منظور دارد را به اجرا بگذارد. به خودی خود این اشکالی ندارد بلکه مفید نیز می باشد. فقط مغز عقلانی (نئوکرتکس) در  این رابطه کنار گذاشته می شود.  و در صورتیکه خطر  کم اهمیت تری باشد آدم مرتکب به کارهای غیر  منطقی می شود

* نقل با تلخیصی از مقاله ای به همین نام نوشته سعید روشندل در سایت اندیشکده روابط بین الملل

در مدت زمانی که مشغول تهیه یادداشت "حقایق ناگفته خاندان مرموز بن سعود" بودم بارها بفکرش افتادم بخصوص شبی که دریافتم ویژگی و سرّ وهابیت دانش, تبحر و توانمندی منحصر بفرد در تولید خشونت در سطوح پیشرفته است.

این نوشته* قصد دارد در ادامه یادداشت قبلی که بن سعود را از سوراخی که بیش از 70 سال در آن مخفی شده بود کاملا  بیرون کشد و به معرض نمایش مردم جهان قرار دهد. گامی فرا تر رفته و ثابت کند که بن سعود آفریننده و معمار اصلی کشور صهیونیستی اسرائیل است.

اما قبل از شروع  موضوع مورد نظر باید صراحتا اذعان کرد که به علت نبود دسترسی به شواهد عینی و محکم، این کندوکاو با بکارگیری  برهان و استفاده از شیوه تحقیقات پلیسی قصد دارد نقاب از چهره عربستان سعودی مقر اصلی وهابیت بردارد.

عربستان سعودی که در سال 1932 موجودیت پیدا کرد به غیر از موارد نادری همواره فعالیت هایش "نیابتی" بوده است و از این طریق توانسته است چهره کریه خود را در پس نیروهای دیگری پنهان کند. باید اعتراف کرد که آل سعود مرموزترین و مکارترین نیرو تاریخ بشریت است. این جلوه فریبنده نظام سلطه جهانی تا قبل از انتشار یادداشت "حقایق ناگفته خاندان مرموز بن سعود" توانسته بود ماهیت خود را کاملا مخفی نگه دارد. ولی مدارکی هر چند نادر و جانبی موجود است که با استناد به آنها میتوان به هدف خود دست پیدا کرد. مدارکی که اصلا قرار نبوده است وجود داشته باشند و نتیجه خارج شدن روزولت از چارچوب روند از پیش تعیین شده میباشند. در این خصوص باید از فراکلین دلانو روزولت که خود را مقید به رعایت همه دستورالعملها نمی دانست قدردانی کرد!

شکل و شمایل بن سعود هنگام سوار شدن بر ناو جنگی «یو اس اس مورفی» در ظاهری ابتدائی با 47 نفر همراه و 10 گوسفند زنده بعلاوه مقدار زیادی خواربار و کاسه بشقاب و قابلمه و فرش و رختخواب و چادر و چندین گونی ذغال بحدی اگزوتیک و جذاب طراحی شده بود که کسی دیگر به موضوعات مطرح شده در ملاقات او با روزولت توجهی نکرد. از طرف دیگر حضور تمام مشاوران ارشد روزولت در این ملاقات حساسیتی ایجاد نکرد زیرا آنها در راه برگشت از کنفرانس یالتا بودند. در مورد این دیدار دولت آمریکا اصلا چیزی نگفت. او و همراهانش به کابین هائی که برایشان مرتب کرده بودند نرفتند و ترجیح دادند که بر عرشه بمانند که بخش بزرگی از آنرا مفروش کرده بودند. شبها چادر میزدند و همآنجا می خوابیدند. چند نفر محافظ که پابرهنه بودند دست بر شمشیر تمام مدت مواظب بن سعود  بودند. آیا کسی میتوانست باور کند شخصی به این "عقب ماندگی" حرفی برای گفتن به رئیس جمهور آمریکا داشته باشد؟

روزولت و مشاوران ارشدش از قبل می‌دانستند در حضور بن سعود چه آداب و رسومی را باید رعایت کنند. مثلا در حضور او نوشیدن مشروبات الکلی و کشیدن سیگار ممنوع بود. بغیر از روزولت کسی اجازه نشستن در حضور پادشاه سعودی را نداشت. در حالیکه تعدادی از ارشدترین مقامهای سیاسی و نظامی آمریکا نیز در کشتی بودند. بطوری که در عکس معروف بالا نشان داده شده است «آدمیرال ویلیام دانیل لی هی»  در یک قدمی آنها پشت سر «سرهنگ ادی – آمریکائی» تنها مترجم حاضر که در مقابل بن سعود بر روی زمین زانو زده ایستاده و آماده پاسخ به پرسشهای احتمالی مذاکره کنندگان بود. آدمیرال لی هی بالاترین مقام نظامی تاریخ آمریکا تا آنزمان بود که تمام تصمیمات عمده در دوران جنگ جهانی دوم زیر نظر او گرفته می شد. او اولین و تنها افسر پنج ستاره نیروهای نظامی آمریکا بود و فقط به رئیس جمهور یعنی فرمانده کل قوا پاسخگو بود. در حالیکه فرماندگان نیروهای زمینی, هوائی, دریائی که شامل تفنگداران دریائی و گارد ساحلی نیز می شدند به او جوابگو بودند.    

پنج دقیقه ای که پیغامش را پس از 70 سال به مقصد رساند!

روزولت در اول مارس 1945 در اواخر گزارش کنفرانس یالتا به کنگره از متن آماده شده پیش رویش خارج شد و به ملاقاتش با فاروق و هایله سلاسی و بن سعود اشاره کرد.

و گفت: « بعنوان مثال, در مورد مشکل سعودی – در باره کل مشکل مسلمانان و یهودیان - با پنج دقیقه صحبت با بن سعود بیشتر از دو یا سه دوجین گزارش [کارشناسان] یاد گرفتم.»

و سپس به گزارشش ادامه داد!

این جمله اضافی روزولت جنجال وسیعی را باعث شد. گروهی از اعضای کنگره و افراد شاخصی از محافل یهودیان آمریکا بشدت به او اعتراض کردند. ولی روزولت پس از آن در این مورد چیزی نگفت! همین یک جمله را هم کس دیگری بجز او نمی توانست بیان کند. خوب او نیویورکی بود و از خانواده ای قدیمی و بانکدار و بسیار متمول که بخصوص در دور چهارم ریاست جمهوری از محبوبیت مردمی برخوردار بود و حرف کسی را گوش نمی کرد. و موضوعاتی که بسیار محرمانه شمرده می شد را اگر سر ذوق می آمد حتی به استالین میگفت. بطور نمونه به استالین در کنفرانس یالتا قبل از دیدارش با بن سعود میگوید: « من تنها قولی را که میتوانم به او [بن سعود] بدهم تحویل شش میلیون یهودی آمریکا به اوست». بعید نیست که استالین هم گفته باشد اگر کم و کسری داری منهم میتوانم چند میلیون یهودی برایش بفرستم و بعد هم زده باشند زیر خنده. (1)

 سناتور «ادوین جانسون» در جواب به روزولت گفت: «حتی "فالا" [سگ روزولت] در این مورد تخصص بیشتری دارد تا شاه بیابانی [بن سعود]». خاخام «استفان اس وایس» رهبر بزرگ یهودیان آمریکا فورا تقاضا کرد که رئیس جمهور را ببیند. اگر چه می دانست تحقق خواسته اش شش ماه طول می کشد و روزولت معمولا 20 دقیقه از نیم ساعت وقت را قصه می گوید و در ده دقیقه باقیمانده اگر مخاطب او در ادامه قصه ای تعریف نکند اصلا به صحبت های او گوش نمی دهد.   

گفته روزولت در کنگره بدون تردید باعث خشم بن سعود نیز شد. زیرا اگر در مفهوم همین یک جمله به دقت کندوکاو شود چهره واقعی بن سعود آشکار می شود. شاه عربستان میدانست بالاخره یکنفر پیدا میشود که بپرسد مگر بن سعود چه کسی بود که روزولت او را دانا تر از همه در مورد آینده خاورمیانه و مشکل مسلمانان و یهودیان میدانست؟ شاه عربستان حتما لازمه ایجاد کشور اسرائیل را مهاجرت میلیون ها یهودی اعلام کرده بود که روزولت به استالین به شوخی میگوید 6 میلیون یهودی برایش می فرستد!

با آنکه کاخ سفید نهایت وسواس را بخرج داد تا سر و صدای حاصل از اشاره روزولت به پنج دقیقه گفت‌وگو با بن سعود خوابانده شود و مطبوعات هم بجز اعتراضاتی انتخاب شده و خاص هیچ چیز دیگری را منتشر نکردند ولی گفته روزولت با گذشت زمان اینرسی بیشتری پیدا می کرد. شوندی که فقط با مرگ مشکوک و ناگهانی روزولت در 12 آوریل متوقف شد.

دولت آمریکا در آنزمان هیچ گزارشی از دیدار روزولت با بن سعود منتشر نکرد! فقط در 25 فوریه 1945 بولتن وزارت امور خارجه در باره ملاقات روزولت با بن سعود نوشت که گفتگوها در راستای علاقه رئیس جمهور به این امر بوده است که رهبران کشورهای جهان از هر فرصتی باید استفاده کنند و در دیدارهای دوستانه یکدیگر را از مشکلات خود آگاه کنند. این تمام اطلاعاتی بود که دولت آمریکا در اختیار مردم جهان گذاشت!

"سرهنگ ادی" مامور اطلاعاتی ارتش «دی آی ای» که تنها مترجم این دیدار بود تا موقعی که بن سعود زنده بود کتابش در مورد نشست روزولت و بن سعود را انتشار نداد. یعنی تازه در سال 1954 برای اولین بار گوشه هائی از گفتگوی 4 ساعته بین روزولت و بن سعود منتشر شد. البته 25 سال بعد در سال 1970 یادداشت کوتاهی که در پایان گفتگوی آنان نوشته شده بود و مورد توافق طرفین واقع شده بود از موقعیت طبقه بندی شده خارج شد. کل مطالبی که این مدرک در دسترس عامه قرار داد بزحمت میتواند پنج دقیقه از 4 ساعت گفتگوی آنها را شامل شود. از این یادداشت و نوشته غیر رسمی سرهنگ ادی میشود دریافت که روزولت جویای نظر بن سعود در مورد مسئله اعراب بعلاوه اسرائیلی که بزودی در وسط آنها تجلی پیدا خواهد کرد و آینده خاورمیانه است و در ضمنا میخواهد بداند که شاه عربستان از آمریکا چه انتظاری دارد.

بنظر میآید روزولت و بن سعود قالب یا قالب های خاصی را در گفتگوی خود بکار برده اند که فقط خود آنها حرف های یکدیگر را می فهمیدند. کتاب 41 صفحه ای «سرهنگ ویلیام ادی» تنها مترجم حاضر در جلسه تحت عنوان («اف دی آر» بن سعود را ملاقات میکند) (2) نشان میدهد که برخی از قسمتهای گفتگوی میان آن دو را حتی سرهنگ ادی با اینکه ترجمه میکرده کاملا نفهمیده است! در صورتیکه روال پیوسته گفتگو حاکی از آنست که برای طرفین گفتگو ابهامی وجود ندارد.

روزولت طبق معمول از گوش سپردن صرف به حرفهای بن سعود خسته میشود و دو بار از موضوع گفتگو خارج میشود. و او هم نظر میدهد. البته هر دو بار نظراتش از طرف بن سعود رد میشود. یکی پیشنهاد او برای ایجاد لابی فلسطینی ها در آمریکا و انگلیس و دیگری در مورد تشویق بن سعود به "کشاورزی". در جائیکه روزولت قصد دارد بن سعود را به کشف آبهای زیرزمینی و سیستمهای آبیاری و کشاورزی و باغداری ترغیب کند میگوید: "من خودم کشاورز هستم."

کسی که روزولت را بشناسد فورا متوجه میشود که این موضوع صحت ندارد. زیرا او در نیویورک بدنیا آمد و پدرش سرمایه داری موفق و متمول بود. خاندان قدیمی روزولت بیشتر بانکداران سرشناسی بودند که در میان سرمایه داران آمریکا صاحب سهم خاص خود بوده اند. در انبوه کتابها و مطالبی که تحت عنوان روایت تاریخ و یا بیوگرافی موجود است حتی یک نفر هم اشاره ای به علاقه روزولت به کشاورزی یا باغداری نکرده است. او در نیویورک بدنیا آمد و در هاروارد و کلمبیا در رشته های تاریخ و حقوق تحصیل کرد.

پس منظور روزولت از ادعا به کشاورز بودن چیست؟

اما جواب بن سعود بدون تردید کاملا نظریه رمز دار بودن گفتگوی آنها را تائید میکند. او در جواب میگوید با تشکر از شور و شوق شما در این مورد باید بگویم که من دیگر پیر شده ام و اصلا علاقه ای به کشاورزی و باغداری ندارم که تازه حاصل دسترنجم برسد به یهودیان! مترجم که میدانست حتی یک یهودی هم در عربستان سعودی زندگی نمیکند بسیار متحیر شده است! در حالیکه روزولت و بن سعود بدون مکث به گفتگو ادامه می دهند.

شاید اگر آب و آبیاری و کشاورزی و باغداری را بترتیب به پول و بانکداری و سرمایه گذاری کوتاه مدت و سرمایه گذاری بلند مدت در بازار بورس تبدیل کنیم گفتگوی آنها مفهوم پیدا کند.

با توجه به اندک بودن اطلاعات راجع به گفتگوی میان روزولت و بن سعود بعلاوه رمز دار بودن آن شاید بتوان نظر به روندی که در آینده محقق شد گفته های بن سعود را به این صورت خلاصه کرد: 

«زد و خورد بین یهودیان و مسلمانان از اهمیت خاصی برخوردار است و هرگز نباید گذاشت که این دو گروه چه در داخل فلسطین و چه در خارج از آنجا با یکدیگر نزدیک [صمیمی] شوند. لیبی به هیچ وجه جای مناسبی برای ایجاد کشور برای یهودیان نیست. (زیرا در جائی دورافتاده قرار دارد. و نمی تواند محل مناسبی برای بستر جنگ و درگیری بین مسلمانان و یهودیان شود. کشور اسرائیل می بایستی در مرکزی ترین نقطه وسط کشورهای عربی ایجاد شود که نه راه فرار به انزوا را داشته باشد و نه برقراری صلح و دوستی با کشورهای همسایه.) دلیل اختلاف بین اعراب و یهودیان تفاوت میان باورهای دینی آنها نیست. چه آنکه مسلمانان و یهودیان که هر دو سامی نژاد هستند صدها سال است در کنار یکدیگر زندگی آرامی داشته اند. اختلاف آنها  با مهاجرت یهودیان (اشکنازی) اروپائی به فلسطین آغاز شد. و علت آن برتری مهارت و فرهنگ یهودیان اروپائی نسبت به اعراب است.»

قطعا آل سعود از نژاد عرب نمی تواند باشد. مگر میشود یک عرب تا این اندازه تحقیرآمیز در مورد هم نژادانش سخن بگوید!

«باید اعراب را در ذهنیتی نگه داشت که اشغال سرزمین خود را تحت هیچ شرایطی نپذیرند و حاضر باشند در راه پس گرفتن آن حتی جان خود را از دست بدهند. آتش جنگ و ستیز بین فلسطینی ها و یهودیان را باید شعله ور کرد. زیرا اعرابی که زمینهای خود را به یهودیان اروپائی فروخته اند در این باره نارضایتی چندانی ندارند. باید از ابزار و وسایل دیگری برای رسیدن به درجه مطلوب خصومت بین این دو گروه استفاده شود.» آیا منظور بن سعود بکار گرفتن خشونت نیست؟

در 10 آوریل 1948 قبل از سپیده سحر هنگامیکه دهکده کوچک « دیریاسین » که حدود 700 نفر جمعیت داشت در خواب بود مورد یورش سه گروه تروریستی اسرائیلی قرار گرفت. پس از انجام عملیات افرادی که زنده مانده بودند با اتوبوس هائی که از قبل تدارک دیده شده بودند به شهر فرستاده شدند. راه دیگر برای خبرنگاران کاملا هموار بود که گزارش مستند کشتار بیش از 250 نفر زن و کودک و سالمند را به تفصیل در جهان بخصوص کشورهای عربی انتشار دهند. فکر میکنید چرا عکاسان حرفه ای بکار گرفته شده بودند تا از صحنه های فجیعی مانند جسد مثله شده یک کودک یا شکم پاره شده زنی باردار عکسهای دقیق تهیه کنند. و چرا باید آنها را به دید همه اعراب و جهانیان برسانند. زیرا همین عکسها شخصیت و آینده صدها هزار بلکه میلیونها نفر را بصورتیکه خواست بن سعود بود و به روزولت گفته بود رقم زدند. این نوع خشنونت هدفش تسخیر ذهن نسلهاست. خشونتی پیچیده و درجه بندی شده. که هر کسی در این زمینه سر رشته ندارد. تنها وهابیت دانش, تبحر و توانمندی لازم را در این مورد دارا بود.

بن سعود گروه های مختلف تروریستی ای را از میان یهودیان اروپائی که تجربه چندانی در اعمال خشونت نداشتند تربیت کرد. محل آموزش تروریستهای صهیونیست می بایستی در بیابانهای خالی از سکنه حوالی ظهران بوده باشد و استادان وهابی آخرین شیوه های خشونت را به یهودیان مهاجر کم تجربه آموزش میدادند. علت فرودگاهی را که آمریکا در وسط بیابان ساخته بود بغیر از آوردن و بردن نسلهای اولیه تروریستها یهودی دلیل دیگری میتوانست داشته باشد؟ در آن بیابان برهوت حتی تروریستها نمی دانستند در کدام کشور هستند و مربیان آنها کیستند! 

وهابیت با بکارگیری آخرین یافته ها در رشته های مختلف علوم حملات خود را مجهز به بیرحمی و قساوتی حساب شده میکند که حاصلش خشونتی بسیار پیشرفته و دیرپا با هدف یا اهداف مشخصی میباشد.

اگر حملات وهابیت را با کمی دقت مورد مطالعه قرار دهیم متمایز بودن آنها را می‌توان مشاهده کرد. حملات وهابیت بدون استثنا در زمان و موقعیتی عملی میشوند که کاملا غیرمترقبه و ناگهانیست. در این حملات نحوه کشت و کشتار بطور روشن و واضح به نمایش گذاشته میشوند. صحنه های جنایت انگار که بدقت نقاشی شده باشند اصرار به نشان دادن مواردی دارد که بیننده را به حیرت وامیدارند و تاثیرات دیرپائی در او را سبب میشوند.

مثلا حمله وهابیت در سال 1802 به کربلا را در نظر بگیرید. دلیل غیر مترقبه بودن حمله و اصرار در کشتار کودکان, زنان و سالمندان و غارت اموال مردم و تیکه تیکه کردن گنبد طلای مقبره امام حسین بصورتی انجام پذیرفته است که ترس و وحشتی غیر قابل انتظار و توان مردم بوجود آورد که حیرانی و پریشانی سراپای وجود قربانیان را تسخیر کند. مردمی که این موقعیت خاص روانی را تجربه کرده اند میدانند که در این وضعیت ذهنی نه قادر به گریز از مخمصه هستند و نه توانائی مقاومت در مقابل آنرا دارند. در این وضعیت ذهنی است که وهابیت میتواند باورهائی را به قربانیان القا کند که مد نظر دارد. مثلا قبول تسلیم و فرمانبرداری.

لازم است اشاره شود که این نوع التهاب از نظر فیزیکی به مغز نیز آسیب میرساند. امروز که میلیونها نفر مورد حملات سبعانه داعش قرار گرفته اند دقت به این نکته بسیار مهم است. زیرا تمام اهالی مناطقی که در تصرف داعش بوده و هستند میبایستی تحت معالجات روانی و فیزیکی قرار گیرند. (3) 

بالاخره پس از گذشت 38 سال منظور دوست فلسطینی ام را وقتی اشاره به «خشونت درجه بندی شده» میکرد را دریافتم.

داعش محصول بسیار پیشرفته وهابیت است که طی سالیان دراز و به کمک آخرین یافته های علم در رشته های زیادی محقق شده است. نه آنچه که هفته نامه اشپیگل شیادانه حاصل تلاش یک افسر مرده عراقی بنام "حاجی بکر" معرفی میکند! صدها دانشمند ده ها سال است که در ساختن و پرداختن پیچیده ترین ماشین آدم کشی یعنی داعش شرکت دارند. همین حالا تعدادی از این دانشمندان در همکاری تنگاتنگ با کارشناسان وهابی میبایستی در شهر موصل مشغول پژوهشهای خاصی باشند. فکر میکنید دلیل به تاخیر افتادن حمله به موصل چیست!

حقایقی چند در مورد موقعیت کنونی عربستان سعودی

عربستان با تاسیس دهها هزار مدرسه در کشورهای مختلف بیش از چهل سال است که صدها میلیارد دلار برای تربیت میلیونها تروریست هزینه کرده است. بعلاوه پس از جنگ جهانی دوم تا به حال با صرف هزینه های هنگفت و نقشه راهی دقیق موفق شده است بدون آنکه حساسیت خاصی را بر انگیزد در بسیاری از کشورهای خاورمیانه بزرگ نفوذ کند. وهابیت با کمک متحدین آمریکائی و اروپائی خود و به بهانه مقابله و جلوگیری از گسترش انقلاب ایران بیش از 37 سال است که در روندی پر شتاب و بلا درنگ منطقه وسیع خاورمیانه بزرگ را میلیتاریزه کرده است. امروز انباشت انبوه سلاحهای متعدد و صف آرائی ارتشهای فوق العاده قدرتمند بصورتی است که این قسمت از جهان را تبدیل به انبار عظیم باروت کرده است. بعلاوه با ارائه داعش که باید آنرا پیچیده ترین ماشین آدمکشی تاریخ بشری بحساب آورد تردیدی نیست که عربستان سعودی بزرگترین و خطرناکترین دشمن بشریت میباشد.

حجم ظرفیت نظامی ای که در اختیار عربستان میباشد حاکی از آن است که وهابیت تصمیم دارد آتش جنگ و ویرانی را در کل قاره اورآسیا و شمال آفریقا شعله ور کند. این جانیان بالفطره قصد آن دارند که صدها میلیون نفر را به کام مرگ بکشانند.

خاندان بن سعود جمعیتی قریب به پانزده هزار نفر دارد که از نژادی غیر عرب میباشند. آل سعود مسئول بسیاری از وقایع خاورمیانه بزرگ در 70 سال اخیر میباشد. بعنوان مثال کشتار وحشیانه مردم بی گناه در صبرا و شتیلا یقینا کار وهابیون عربستان میباشد چون دقیقا نسخه ای غیرقابل انکار از "شاهکارهای" آنهاست و منظور آن کشاندن شیعیان به کارزار اعراب و اسرائیل بود.

حداقل تاریخ خاورمیانه بزرگ پس از جنگ جهانی دوم, میبایستی دوباره نوشته شود!

*******************************

پاورقی ها:

 (1)

https://history.state.gov/historicaldocuments/frus-history/chapter-7

http://www.wymaninstitute.org/articles/2010-3-saudi-king.php

(2)

http://susris.com/wp-content/uploads/2014/02/100222-fdr-abdulaziz-eddy.pdf

(3)

در باره مغز:       بسیاری مغز را توده ای یکپارچه می انگارند. در صورتیکه طبق نظریه دکتر پال مکلین این ارگان اسرار آمیز از سه مغز مجزا تشکیل شده است. (1952)

1 -  "رپتلین" که در قسمت پائین و متصل به نخاع و ستون مهره هاست. این مغز  مسئول تمام موارد مربوط به حیات مثل تنفس, گردش خون, تولید مثل و تغذیه می باشد. این مغز قسمتی از ضمیر ناخداگاه ماست. در هنگام شرایط وخیم بصورت عکس العملی فرمان رفتارهای خاصی را  می دهد. تمامی حرکات عکس العملی و بلا ارادی به فرمان این مغز می باشد. توان یادگیری ندارد. زبان نوشتاری را نمی فهمد برعکس در دریافت تصویر بسیار سریع و قابل است. 

از جمله ویژگی های شخصیتی مربوط به آن شامل: تهاجم, تفوق و تسلط, انعطاف ناپذیری, وسواس, بی اختیاری در وسواس, وحشت و طمع بی انتها است. با وحشت و خشونت آشنائی خاصی دارد و در موقعیت های اضطراری آدم را وادار به حرکات غیر ارادی می کند. البته در چنین مواقعی رفتار فوق العاده خشونت آمیز بر وحشت استوار می باشد.

2 -  "لیمبیک سیستم" در بالای مغز رپتلین قرار دارد. لیمبیک سیستم مربوط به احساسات ماست. این مغز با حافظه مرتبط است و زمانی که تحریک می شود با یاد آوردن خاطره مربوطه حس خاصی را در ما پدیدار می کند. احساس اگر با حادثه ترکیب شود به یاد ماندنی تر خواهد بود. لیمبیک سیستم با ثبت احساس خوب مثلا از خوردن و احساس بد در هنگام تنبیه شدن شما را ترغیب و یا مانع انجام کاری کند. بدون لیمبیک سیستم شما از کردار خود یاد نمی گیرید و همواره یک چیز را تکرار می کنید. این مغز بسیار اهمیت دارد و  در خیلی از رفتارهای آدمی دخیل است. مثلا بسیاری بر مبنای احساس نه تعقل تصمیم می گیرند.

3 -  "نئوکرتکس" یا مغز فکور در بالای لیمبیک سیستم قرار دارد و بزرگترین قسمت مجموع سه مغز می باشد. این مغز شوندهای بالاتر مثل منطق, استدلال, خلاقیت, زبان و ترکیب کردن اطلاعات حسی را کنترل می کند.  در واقع اگر شما این نوشته را می خوانید دلیل کار کردن نئوکرتکس است. بدون آن انسان زندگی نباتی دارد.  

مشکلی که نئو کرتکس دارد این است که به آسانی تحت تاثیر دو مغز پائینی قرار می گیرد. بخصوص لیمبیک سیستم. مثلا تجربه احساس ترس میتواند باعث شود که "امیگدالا" سیگنالی را به همه بخشهای مغز انتشار دهد که شما را بیش از اندازه هوشیار نگه دارد و در صورت مقابله با خطر سریعا عکس العمل نشان دهید.  و عکس العملی را که مغز از پیش تعیین شده را به این منظور دارد را به اجرا بگذارد. به خودی خود این اشکالی ندارد بلکه مفید نیز می باشد. فقط مغز عقلانی (نئوکرتکس) در  این رابطه کنار گذاشته می شود.  و در صورتیکه خطر  کم اهمیت تری باشد آدم مرتکب به کارهای غیر  منطقی می شود

* نقل با تلخیصی از مقاله ای به همین نام نوشته سعید روشندل در سایت اندیشکده روابط بین الملل 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.